//

چگونه افکار منفی را از خود دور کنیم؟

«واقع‌بین‌تر باشید!» این شعار مورد علاقه‌ی همه‌ی افراد منفی است و راستش را بخواهید از لحاظی درست می‌گویند، اما به خاطر اینکه افکار منفی به ما اجازه نمی‌دهند تلاش کنیم یا باعث می‌شوند زودتر تسلیم شویم، خود این منفی‌گرایی، نتیجه‌ی نهایی را تحت تأثیر قرار می‌دهد. بنابراین وقتی منفی‌بافی می‌کنیم، خود‌به‌خود پیشگویی‌مان به حقیقت می‌پیوندد. تحقیقات نشان داده است که باور ما در مورد سلامتی‌مان، می‌تواند نسبت به وضعیت واقعیِ سلامتی‌مان، تأثیر بیشتری بر طول عمرمان بگذارد.
افکار منفی، حتی زمانی که همه‌چیز خوب پیش می‌رود نیز، می‌توانند ما را از پا دربیاورند: «من و این همه خوشبختی، محاله!» به عنوان اولین نکته، می‌خواهم به شما نشان بدهم تفکر منفی چطور درک ما از پیرامون‌مان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

۱. به حالت‌های افراطی فکر نکنید

برای دور کردن افکار منفی نباید به ته خط فکر کنید. تقریبا هیچ‌جای زندگی سیاه و سفید نیست، هیچ‌جای زندگی صفر و یکی نیست و هیچ چیزی در زندگی از همه یا هیچ پیروی نمی‌کند. اما افکار منفی باعث می‌شوند اتفاقات بد را به بدترین شکل ممکن ببینیم،‌پس:
• «نمی‌تونم امتحانم را اون‌طور که دوست دارم،‌بدهم.» می‌شود: «حتما میفتم و نمی‌تونم توی امتحان قبول بشم.»
• «مسیر شغلی من چالش‌های زیادی داره و به زمان احتیاج دارم.» می‌شود: «همه چیز به هم میریزه و من نمی‌تونم خودم رو با شرایط تطبیق بدم. من توی این مسیر شکست می‌خورم.»
• «موقع سخنرانی کمی دچار استرس می‌شوم.» می‌شود: «آنجا از ترس سکته می‌کنم! همه من رو ملامت و مسخره می‌کنند.»
تفکر همه یا هیچ، نکات ظریفی را در زندگی‌مان از قلم می‌اندازد. آینده را به شکل مجموعه‌ای از حوادث ناگوار، فجایع و اتفاقاتِ ناخوش‌آیند نشان می‌دهد. مطمئنا اتفاقات بد و ناگوار گاهی اوقات رخ می‌دهند اما بر خلاف هیاهویی که از کیوسک‌های روزنامه‌فروشی به گوش‌مان می‌رسد، بخش اعظمِ زندگی، خاکستری است و نه سیاه و نه سفید.
به عنوان اولین گام برای غلبه بر منفی‌گرایی، لازم نیست همیشه و همه‌جا مثبت فکر کنیم، بلکه باید به دنبال واقع‌بینی و خاکستری دیدن زندگی باشیم. فرض کنید در مورد یک رابطه، نگران هستید. به جای اینکه بگویید: «نتیجه‌فاجعه خواهد بود! من مطمئنم.» یا حتی «مطمئنم همه‌چیز عالی پیش خواهد رفت!» این‌طور به ماجرا نگاه کنید: «انتظار دارم درست مثل هر رابطه‌ای، اتفاقات عالی، خوب و گاهی بد برای ما پیش بیاید.»
روی یک کاغذ، مسئله‌ای که درباره‌ی آن منفی‌بافی می‌کنید را یادداشت کنید. بدترین اتفاقاتی که ممکن است بیفتند را بنویسید. حالا سه اتفاق بِینابیِنی را یادداشت کنید. برای این کار سعی کنید به جای اتفاقات هیجان‌انگیز و جذاب، اتفاقاتی که واقع‌بینانه‌تر هستند را انتخاب کنید. در نظر گرفتن احتمالات مختلف و داشتن گزینه‌های بیشتر به شما کمک خواهد کرد به جای رفتار احساسی، شفاف‌تر فکر کنید و تصمیم‌های بهتری بگیرید.

۲. اتفاقات بد را اینقدر تعمیم ندهید!

این سؤال را از خودتان بپرسید: «آیا وقتی اتفاق بدی می‌افتد آن را بیش از حد تعمیم می‌دهم؟ آیا فکر می‌کنم این اتفاق بد به همه‌جا سرایت می‌کند و به جای اینکه آن را محدود به یک زمان و مکان مشخص بدانم، آن را به همه چیز و همه جا ربط می‌دهم؟»
مثلا فرض کنید در یک مصاحبه‌ی شغلی رد شده‌اید. آیا این اتفاق را به همه چیز تعمیم می‌دهید و با خودتان می‌گویید: «من هیچ‌وقت موفق نمیشم!»؟ آیا اگر در آزمون رانندگی رد شوید، با خودتان خواهید گفت: «خب من نتونستم قبول بشم. خوشحال نیستم، اما بار بعد بیش‌تر تلاش می‌کنم و موفق میشم.» یا خودتان را یک «احمق» می‌دانید که از پس هیچ کاری برنمی‌آید و خودتان را سرزنش می‌کنید؟


۳. اتفاقات خوب را دستِ‌کم نگیرید


افکار منفی باعث می‌شوند اتفاقات مثبت را حتی وقتی واقعا اتفاق می‌افتند، نبینیم. دقیقا مثل این است که عینکی مخصوص داشتم باشیم که اجازه‌ی دیده شدن اتفاقات مثبت را نمی‌دهد و فقط اتفاقاتی از آنها عبور می‌کنند که جنبه‌ی منفی داشته باشند و فکرهای منفی را تقویت کنند. این عینک باعث می‌شود شکست‌هایتان را بزرگ ببینید و موفقیت‌های‌تان را کوچک و این باعث ناامیدی و احساس شکست می‌شود.
عادت کنید به جای اینکه شکست‌هایتان را دائمی و فراگیر بدانید، آنها را موقتی و مقطعی بدانید. همه‌ی ما بیشتر تمایل داریم به نتیجه‌ای برسیم که انتظارش را داشته‌ایم. مثلا اگر راجع به کسی احساس بدی دارید، کم‌کم به نکات مثبتی در مورد او فکر کنید: «خیلی دورو و ریاکاره! خیلی … اما خب اگه عادلانه بخوام بگم، توی اون پروژه خیلی کمکم کرد. آدم خیلی شوخی هم هست و کنارش خوش میگذره.» نکات مثبت همیشه وجود دارند، اما این شما هستید که باید آنها را پیدا کنید.


۴. به جای بقیه فکر نکنید

وقتی شرایط کمی نامعلوم و مبهم باشد، افکار منفی آرامش ما را سلب می‌کنند و این اتفاق ممکن است باعث «ذهن‌خوانی» شود. «جواب ایمیل من رو نداد؛ حتما از من خوشش نمیاد» یا «فقط برای اینکه من رو خوشحال کنه این رو گفت وگرنه اصلا اینطوری فکر نمی‌کرد…»
اگر از آن دست افرادی هستید که از هر اتفاق کوچکی، حتی بدون اینکه دلایل کافی داشته باشید، معانیِ مختلفی برداشت می‌کنید، احتمالا خیلی راحت، تمام چیزهایی که به ذهن‌تان می‌رسد را بدون هیچ پرسشی، باور می‌کنید. یکی از مهمترین گام‌ها، برای اینکه بر افکار منفی غلبه کنید، همین است، قضاوت در مورد شرایط و اتفاقات مبهمی را که اطلاعات کافی از آنها در اختیار ندارید، کنار بگذارید.
وقتی کمی مثبت‌نگرتر (یا حداقل بی‌طرف‌تر) شوید، بیشتر از قبل این حرف‌ها را با خودتان تکرار خواهید کرد: «نمی‌دونم چرا هنوز پیامک من رو جواب نداده …» اما در این صورت می‌توانید همه‌ی احتمالات ممکن (و نه فقط اتفاقات بد) را در نظر بگیرید:
• شاید تلفن همراهش را فراموش کرده باشد.
• شاید شارژ تلفن همراهش تمام شده باشد.
• شاید اعتبار تماس و پیامک تلفن همراهش به اتمام رسیده باشد.
• شاید سر کلاس درس باشد.
• شاید در هواپیما و در حال پرواز است.
فکر کنم نکته‌ی اصلی را متوجه شدید؛ هیچ یک از این اتفاقات کوچک‌ترین ارتباطی با شما ندارند و درست به اندازه‌ی هر توضیح دیگری، منطقی هستند.

۵. داستان‌پردازی و باور کردن این داستان‌ها را تمام کنید!

تخیل چیز فوق‌العاده‌ای است، اما به شرطی که از آن برای ترساندن خودتان استفاده نکنید. به قول ارنست همینگوی: «گاهی اوقات، باید خیال‌پردازی را متوقف کنیم.» وقتی به اتفاقات آینده فکر می‌کنید و با تجسمِ بدترین حالت‌های ممکن، ذهن‌تان را مسموم می‌کنید، درست مثل این است که سعی کنید با استفاده از تبر به جای قلم‌مو، نقاشی بکشید! تخیل شما چیزی است که باید از آن به عنوان یک ابزار سازنده استفاده کنید. می‌توانید با تجسمِ اتفاقات خوب و مثبت و تمرین این کار، احساس بهتری داشته باشید و از زمان‌تان بهتر استفاده کنید.
اگر هنوز ذهن‌تان پر از فکرهای بد و منفی است، حداقل با تجسم اتفاقات خوب (در کنار اتفاقات بد) از شدت فکرهای منفی کم کنید. مثلا اگر قرار است سخنرانی‌ای داشته باشید و احساس می‌کنید ممکن است مطالب‌تان را فراموش کنید، این احساس را نادیده بگیرید و به جای آن بلافاصله تجسم کنید که همه‌چیز خوب پیش خواهد رفت.
خلاص شدن از دست افکار منفی به زمان و تلاش زیادی نیاز دارد و تا اندازه‌ای غیرقابل انجام به نظر می‌رسد، اما تلاش و تمرین هفت مورد بالا به شما کمک می‌کند تا زندگیِ شادتری داشته باشید.
«بهتر نیست که از همین حالا شروع کنیم؟»