قانون 5 ساعت؛ راهکاری برای بهره‌وری بیشتر و آموزش در زندگی روزمر

یک آدم معمولی در جهان 8 ساعت می‌خوابد (هلندی‌ها بیشترین و سنگاپوری‌ها کمترین ساعت خواب در شبانه‌روز را دارند). 16ساعت زمان بیداری برای خرج کردن وجود دارد (البته اینکه می‌گویند در خواب چیز یاد بگیری را فراموش کنید).

باید آن 7-8 ساعتی که در طی روز سخت مشغول کار هستیم را (البته هلندی‌ها کمتر از بقیه ما کار می‌کنند) از این مقدار کم کنیم. بنابراین می‌ماند 9ساعت زمان باقی‌مانده در شبانه‌روز.

بخش زیادی از این 9ساعت صرف اداره زندگی می‌شود: خرید، کارهای خانه، کار بدون دستمزد (مثل مراقبت و نگهداری از دیگران) و خوردن و نوشیدن. البته که تفاوت‌های فرهنگی در این بین تفاوت زیادی ایجاد می‌کنند. مثلا، داده‌های وبسایتOur Word in Data نشان می‌دهد که «مردم در فرانسه، یونان، ایتالیا و اسپانیا در مقایسه با سایر کشورهای اروپایی زمان بیشتری را به غذا خوردن اختصاص می‌دهند.» آمریکایی‌ها کمترین زمان را (63دقیقه) در روز به خوردن و نوشیدن اختصاص می‌دهند.

شگفت‌آور نیست که کار بی‌دستمزد و مراقبت و نگهداری از دیگران نیز بین جنسیت‌های مختلف تفاوت‌های چشمگیری دارد. بر طبق وبسایت OECD، «در سراسر جهان، زنان 2 تا 10برابر بیشتر از مردان در کار نگهداری بی‌دستمزد از دیگران هستند.» بنابراین اوقات آزاد جنسیت‌ها نیز با هم تفاوت دارد. مثلا در نروژ و نیوزیلند تفاوت قابل اغماض است. اما در پرتغال و هند، مردان در مقایسه با زنان 50برابر بیشتر اوقات فراغت دارند.

قانون 5 ساعت

اما در کل اغلب آدم‌ها چندساعتی وقت اضافه دارند که به کارهایی که دوست دارند اختصاص دهند. بیشتر از نیمی از جمعیت این زمان را به تلفن‌هایشان اختصاص می‌دهند. اما این‌ها آن‌هایی نیستند که داستان‌های کارآفرینی، اختراع و موفقیت‌شان در آینده به گوش برسد.

در چند دهه اخیر یک صنعت خانگی پا گرفته که به بررسی و مرور ارزش‌های میلیونرهای «خودساخته» می‌پردازد. یکی از یافته‌های کلیدی این صنعت خانگی مفهوم «قاعده 5-ساعت» است.

این قاعده درباره صرف یک ساعت از روز برای یادگیری، تفکر و بازاندیشی است. این کار را 5روز در هفته انجام می‌دهیم (که قاعده 5-ساعت را می‌سازد).

این قانون به بنجامین فرانکلین برمی‌گردد که لااقل یک ساعت از هر روزش را به طور خاص به یادگیری چیزی تازه اختصاص می‌داد. او صبح زود بیدار می‌شد تا مطالعه کند و بنویسد. او حتی باشگاه هنرمندان و تجربه‌کنندگان خودش را نیز راه‌اندازی کرد. خیلی‌ها از جمله ایلان ماسک، بیل گیتس و اوپرا وینفری امروز از این قاعده پیروی می‌کنند.

ایده پشت این قضیه آن است که اختصاص یک ساعت از روز به آموزش ذهن را تمرین می‌دهد، مهارت‌هایتان را بهبود می‌بخشد و باعث تمرین نظم و انظبات در حدی عالی می‌شود. در مورد آموزش، قاعده 5-ساعت مهارت و دانش را در ما ارتقا می‌دهد.

چطور این ساعت را بگذرانیم؟

حتی اگر بپذیریم که خردی در پشت این قاعده وجود دارد باز هم پذیرش آن دلهره‌آور است. بعد از یک روز کاری طولانی با چشمانی خسته و سردرد ضربان‌دار، اغلب ما به دنبال ریموت تلویزیون هستیم تا یک صفحه از کتاب تولستوی. اما قاعده 5ساعت سه «گام اولیه» دارد.

هر چه می‌توانید یاد بگیرید

کتاب چاپی خواندن فقط یکی از روش‌های یادگیری است اما تنها روش یادگیری نیست. درحقیقت، اگر از خواندن لذت نبرید، بعید است که چیزی هم یاد بگیرید.

امروز پادکست، کتاب صوتی و رادیو همگی روش‌هایی عالی برای گذران یک‌ساعت‌تان هستند. علاوه بر آن، اینترنت مملو از مقالات آموزشی، سرگرمی و تنویر‌کننده افکار است که قابل هضم‌تر از کتاب‌های قطور و سنگین هستند.

تجربه کردن

ارتقا خویشتن همیشه به معنای پر کردن ذهن از حقایق نیست. موفق‌ترین آدم‌ها در زندگی آن‌هایی نبودند که ناگهان به یک گنجینه جادویی در جنگل برخوردند، بلکه آن‌هایی بودند که آزمون و خطا کردند و بارها و بارها شکست خوردند.

تیم هارفورد، در کتابی با عنوان «سازگاری: چرا موفقیت همیشه با شکست شروع می‌شود»، می‌گوید موفقیت یعنی ما «ابتدا ایده‌های تازه را جستجو و چیزهای تازه را امتحان کنیم و بعد همین‌طور که پیش می‌رویم بازخوردها را جستجو کنیم و از خطاهایمان یاد بگیریم.» چیز تازه‌ای را امتحان کنید. چیز متفاوتی را امتحان کنید. وقتی تجربه می‌کنیم، هم خوش‌گذرانی می‌کنیم و هم چیزهای زیادی یاد می‌گیریم.

بازاندیشی

شکست فقط تاجایی ارزشمند است که بتواند باعث بهبود آینده شود. به قول ساموئل بکت «دوباره تلاش کن. دوباره شکست بخور. این بار بهتر شکست بخور.»

هر شکستی متفاوت است و هر شکستی از شکست قبلی به پیروزی نزدیک‌تر است. روش‌های متفاوتی برای تفکر وجود دارد. برای برخی بازاندیشی و تفکر در قالب نوشتن خاطرات روزانه، یادداشت‌ها روزانه یا 10دقیقه نشخوار فکری حاصل می‌شود.

برای بقیه ممکن است به معنای بارها صحبت کردن درباره رویدادها و موشکافی آنچه رخ داده است باشد. وقتی درباره روزها و خطاهایمان فکر می‌کنیم، شکست را به تجربه‌ای آموزنده تبدیل می‌کنیم.

پس چرا نمی‌آیید قاعده 5ساعت را امتحان کنیم؟ کمترین فایده‌اش این است که در دورهمی بعدی خانوادگی آدم جالب‌تری خواهید بود. در بهترین حالت می‌تواند به درآمد شما بیفزاید.

منبع: راهنماتو