دلیل اصلی اعتقاد به خرافات چیست؟

به عنوان کسی که در یونان بزرگ می‌شد، تابستان‌ها را در خانه‌ای روستایی-ساحلی در خانه مادربزرگ و پدربزرگم می‌گذراندم. تابستان‌ها گرم و آفتابی بود و من بیش‌تر اوقات روز را بیرون از خانه با بچه‌های فامیل بازی می‌کردم.

در روستای ساحلی گاه‌گاهی طوفان‌های تابستانی باران‌های سیل‌آسا با خودشان می‌آوردند. شدت طوفان به حدی بود که می‌توانستید ابرهای سیاهی را که در افق ظاهر می‌شدند و رعد‌وبرقی که آسمان را روشن می‌کرد از فاصله دور ببینید.

وقتی به خاطر طوفان با عجله به خانه برمی‌گشتم، از آماده‌سازی خانه توسط پدربزرگ‌ومادربزرگم حیرت‌زده می‌شدند. مادربزرگ روی آینه بزرگ وسط پذیرایی را با یک رومیزی تیره می‌پوشاند و یک پتوی بزرگ روی تلویزیون می‌انداخت. ضمناً پدربزرگ از نرده‌بان بالا می‌رفت تا لامپ را از روی در گلخانه بردارد. سپس همه برق‌های خانه را خاموش می‌کردند و منتظر طوفان می‌نشستند.

هرگز نفهمیدم چرا این مراسم را اجرا می‌کردند. وقتی از آن‌ها می‌پرسیدم چرا این کار را می‌کنند، جواب می‌دادند که نور، رعد‌وبرق را جذب می‌کند. «لااقل این چیزی است که مردم می‌گویند، پس بهتر است که محکم‌کاری کنیم.»

این عقاید از کجا آمده‌اند؟

شیفتگی‌ام نیست به باورها و آیین‌های فرهنگی عجیب باعث شد که به مردم‌شناسی روی بیاورم. من خرافات مشابهی در سراسر جهان مشاهده کرده‌ام و هرچند ممکن است که از تنوع آن‌ها شگفت‌زده شوید، اغلب آن‌ها ویژگی‌های مشترک دارند.

اصول تفکر جادوییدر بطن اغلب خرافات نکته‌های غریزی درباره چگونگی کار کردن جهان وجود دارد. مردم‌شناسان اولیه این نکته‌های غریزی را در قالب اصولی مثل «مشابهت» و «سرایت» توصیف کرده‌اند.

برطبق اصل مشاهبت، چیزهایی که در ظاهر شبیه به هم هستند، ارتباطات عمیق‌تری نیز با هم دارند، درست مثل اعضای یک خانواده که هم به لحاظ ظاهر و هم به‌ لحاظ ویژگی‌های شخصیتی به هم شبیه هستند. مشخص است که این اصل همیشه نمی‌تواند درست باشد. اما این استنباط خیلی طبیعی به نظر می‌رسد، برای همین ما معمولاً از آن اشتباه استفاده می‌کنیم.

نوری که از سطح آینه منعکس می‌شود، به نوری که از بارداری الکتریکی ناشی از طوفان تولید می‌شود، ارتباطی ندارد. اما چون هر دو در ظاهر نور تولید می‌کنند، ارتباط بین این دو به قدر کافی پذیرفتنی بود که مردمان زیادی در سراسر جهان آن‌ها را یکسان بدانند. به‌طور مشابه، چون بازتاب تصویرمان در آینه به خودمان شبیه است، در بسیاری از فرهنگ‌ها گفته شده که شکستن آینه، بدشانسی می‌آورد زیرا آسیب به بازتاب ما در آینه معادل آسیب به خودمان دانسته می‌شود.

اصل سرایت مبتنی بر این ایده است که چیزها دارای ویژگی‌های درونی‌ای هستند که می‌تواند از طریق تماس به سایرین منتقل شود. گرمای آتش با لمس کردن آن منتقل می‌شود و برخی بیماری‌ها از موجودی زنده به سایرین منتقل می‌شود. مردم، خودآگاه یا ناخودآگاه، در همه فرهنگ‌ها اغلب انتظار دارند که سایر ویژگی‌های ذاتی یک چیز از طریق لمس و تماس به آن‌ها منتقل شود.

مثلاً برخی از مردم باور دارند که جوهر و ذات وجود اشخاص دیگر را با لمس کردن آن‌ها به خود منتقل می‌کنند؛ برای همین است که در قمارخانه‌ها گاهی بازیکنان شخصی که در حال بردن است را لمس می‌کنند. ضمناً به همین دلیل بود که در سال 2014، مجسمه ژولیت، شخصیت داستان شکسپیر که دیوانه‌وار عاشق رومئو شد، تعویض شد زیرا بازدیدکنندگان آن‌قدر به امید انتقال عشق از مجسمه ژولیت به خودشان آن را لمس کرده بودند که مجسمه مستهلک شده بود.

این نوع خرافات بیان‌کننده چیزی کلی‌تر درباره طرز تفکر مردم است. ما برای درک جهان به مشاهده الگوهایی در طبیعت نیاز داریم. وقتی دو چیز تقریباً هم‌زمان با هم رخ می‌دهند، ممکن است که با هم مرتبط باشند. برای مثال، ابرهای سیاه به باران‌ مرتبط هستند.

اما جهان بسیار پیچیده‌تر است. اغلب اوقات همبستگی به علیت ربطی ندارد [رخ‌داد همزمان دو متغیر دلیلی بر این نیست که یکی عامل دیگری است]، هرچند که ممکن است این احساس را ایجاد کند.

اگر در یکی از بازی‌های مورد علاقه‌تان لباس خاصی بپوشید و تیم‌تان برنده شود، احتمال دارد که باز هم آن لباس را بپوشید. اگر باز هم پیروزی اتفاق بیفتد شما یک الگو را می‌بینید. از اینجا به بعد این لباس به لباس شانس‌تان تبدیل می شود. درواقعیت، خیلی چیزها از آخرین بازی تغییر کرده است اما شما به همه آن چیزها دسترسی ندارید. همه آن‌چیزی که می‌دانید این است که لباس شانس‌تان را پوشیده بودید و نتیجه مطلوب بود.

خرافات تسکین‌دهنده‌اند

مردم واقعاً می‌خواهند که طلسم‌های‌شان کار کند. بنابراین، وقتی این طلسم‌ها کار نمی‌کند، ما انگیزه‌مان را برای به خاطر آوردن آن‌ها از دست می‌دهیم یا ممکن است شانس‌مان را به عوامل دیگری پیوند بزنیم. اگر تیم‌شان ببازد، ممکن است داور را مقصر بدانند. اما اگر تیم‌شان ببرد، احتمالش خیلی بیش‌تر است که آن را به لباسی که پوشیده‌اند نسبت بدهند و احتمالش از آن بیش‌تر است که به دیگران هم چنین چیزی را اعلام کنند و به گسترده شدن این عقیده کمک کنند.

به عنوان گونه‌های اجتماعی بسیاری از آنچه که از جهان می‌دانیم از خرد جمعی به دست آورده‌ایم. برای همین بسیار دلگرم‌کننده است که معتقد باشیم اگر سایرین به کارامدی و مفید بودن یک عمل خاص باور دارند پس آن عمل خاص حتماً کار می‌کند. اگر مردمی که اطراف‌تان هستند می‌گویند که نباید فلان قارچ‌ها را بخورید، حتماً خوب است که از قارچ‌ها پرهیز کنید.

استراتژی «بهتر است ایمن باشیم تا متأسف»، یکی از دلایل اصلی‌است که باعث شیوع خرافات می‌شود. دلیل دیگرش آن است که این خرافات احساس خوبی ایجاد می‌کنند.

تحقیقات نشان می‌دهند که آیین‌ها و خرافات در زمان عدم قطعیت افزایش پیدا می‌کنند و عمل به آن‌ها باعث کاهش اضطراب و تقویت عملکرد می‌شود. زمانی که مردم حس بی‌قدرتی می‌کنند به اعمال آشنایی که به آن‌ها حس کنترل بر امور می‌دهد روی می‌آورند. این اعمال حتی اگر متوهمانه باشند، تسکین‌دهنده هستند.

خرافات به دلیل همین اثرات روانی سال‌ها و قرن‌ها دوام آورده‌اند و احتمالاً در آینده نیز وجود خواهند داشت.

نویسنده: دکتر دیمیتری زایگلاتس، از دانشگاه کانکتیکات ایالات‌ متحده

منبع: راهنماتو