یک پرسش دربارهی خرسها در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود: «اگر آنها دوست نیستند، چرا ظاهر دوستانه دارند؟» این پرسش هرچند شوخی بهنظر میرسد، معمایی جالب است که میتوان بهطور جدی دربارهی آن فکر کرد.
بیشتر شکارچیان مرگبار که در راس زنجیرهی غذایی هستند، مانند شیرها، گرگها و یا تمساحها درندگی ظاهری خاصی دارند که دشمنبودن آنها را فریاد میزند. پس چرا خرسها اینقدر ناز و بغلکردنی به نظر میرسند؟ آیا ما بهخاطر دیدن خرسهای عروسکی یا کارتونی شرطی شدهایم که آنها را دوستانه بپنداریم یا دلیل دیگری در کار است؟ ظاهرا تکامل و روانشناسی انسان ممکن است به ما در درک ماهیت دوستانهی ظاهر خرسها کمک کند.
خرسها در سرتاسر جهان، از جمله برخی فرهنگهای بومی آمریکای شمالی که این حیوانات را خویشاوند انسان میدانند، به نحو بارزی در افسانهها و فرهنگ عامهی آنها حضور دارند. خرسها حتی در آسمان هستند و صورتفلکیها به نامشان نامگذاری شده است. رِی وینگِرنت، بومشناس و محقق وابسته به دانشگاه کالیفرنیا سانتا باربارا که بهمدت ۱۴ سال خرسها را مطالعه کرده میگوید: «ما همیشه با گونههای مختلف خرسها در ارتباط هستیم. ما خودمان را در آنها میبینیم.»
چنین ارتباط عمیقی ممکن است تا حدی به دلیل این باشد که انسانها و هشت گونهی شناختهشده از خرسها در محیطهای مشابه زندگی میکنند. انسانها و خرسها ممکن است زیستگاههای مختلفی داشته باشند، اما جمعیت هر دو معمولا در مناطق جنگلی نزدیک آبها مانند رودخانهها و دریاچهها رشد میکنند. آنها همچنین عادات غذایی مشابهی دارند و همهچیزخوار هستند. میوه، آجیل، عسل و گوشت، وعدههای غذایی خوبی برای یک خرس سیاه یا یک انسان حساب میشوند.
شباهت دیگر خرس و انسان، شباهت ظاهری است. وینگرنت میگوید: «اگر انسان چهاردستوپا شود، ممکن بود شبیه خرس بهنظر برسد. اگر خرس روی دو پا بایستد، ممکن است شبیه آدم باشد.» او اغراق نمیکند؛ تابستان گذشته ویدئویی از یک خرس آفتاب مالایایی در باغوحش چین بهدلیل اینکه بسیار عجیب شبیه انسانها روی پاهای عقبش ایستاده بود، در فضای مجازی پخش شد. وینگرنت به عنوان یک متخصص تماسهای زیادی از خبرنگاران دریافت کرد که میخواستند تأیید کند که این تصاویر، واقعا متعلق به یک خرس است.
بااینحال، خرسها بهگونهای تکامل یافتهاند تا ویژگیهای زیادی داشته باشند که ما نداریم و دستکم برخی از آنها به شکل کلیِ دوستانهی خرسها کمک میکند. برای مثال، خرسها دارای خز پفکرده هستند که قاعدتا برای نوازشکردن مناسب است. آنها همچنین گوشهای کوچک و گردی دارند که بهمنظور سازگاری برای حفظ گرما تکامل یافتهاند. اگر گوش آنها بزرگتر و نوکتیز بود، سطح بیشتری برای انتقال سریعتر گرما و اتلاف انرژی داشت.
سپس نوبت به بینی خرسها میرسد که مانند برخی سگها بزرگ، نرم و بانمک است. وینگرنت توضیح میدهد که حس بویایی خرسها ابرقدرتشان است. خرسهای قطبی میتوانند طعمهی خود را زیر یخ دریا از فواصل بسیار دور بو بکشند. بنابراین، بویایی آنها را هدایت میکند و بخش بزرگی از عادت و طرز زندگیشان را تشکیل میدهد.
ما چرا این ویژگیها را دوستانه میدانیم؟ ممکن است دلیل صرفا این باشد که ما خرسها را شکل سگهایی میبینیم که انسانها در طول هزاران سال اهلی کردند تا دوستان ما باشند. دهها میلیون سال پیش، خرسها و سگها اجداد مشترکی داشتند و هنوز هم برخی از ویژگیهای فیزیکی مشترک دارند. درطبقهبندی علمی در راستهی گوشتخوارسانان، هر دوی این حیوانات، بخشی از زیرراستهی سگسانان هستند. سایر سگسانان عبارتاند از راکونها، فوکها، پانداهای قرمز و سمورها که حیواناتی با ظاهر دوستانه هستند.
برخی از ویژگیهای خرسها، بهویژه صورت چاق و گرد آنها، ممکن است ما را به یاد بچههای خودمان نیز بیاندازد. در دههی ۱۹۴۰، کنراد لورنتس، اخلاق شناس، طرحوارهای به نام طرحواره کودک را پیشنهاد کرد که توضیح دهد چرا نوزادان بسیاری از گونهها دارای ویژگیهای مشابهی هستند که از بزرگسالان آن گونه متمایز است؛ کودکان در گونههای مختلف چشمان درشت، صورت گرد و گونههای چاق دارند. این ویژگیهای فیزیکی ممکن است باعث ایجاد واکنش حمایتکننده در انسان شود که به بقای فرزندان ما کمک میکند.
تحقیقات نشان میدهد ویژگیهای طرحوارهی کودک، احساسات مثبت و ارتباطات اجتماعی را برمیانگیزد که باعث تغییراتی در فعالیت مغز و سطوح اکسیتوسین، یک هورمون مهم پیوند، میشود که قابلاندازهگیری است.
خرسها معمولا موجوداتی بسیار گرد و چاق هستند. ما آن ویژگیها را با بیخطربودن و راحتی در برقراری پیوند اجتماعی مرتبط کردهایم به همین دلیل ممکن است آنها دوستانه بهنظر برسند. اما این واقعیت که خرسها شبیه نوزادان ما هستند، به این معنی نیست که این ارتباط درست است.
وینگرنت میگوید: «من واقعا عاشق خرسها هستم [اما] شخصاً فکر نمیکنم که خرسها خیلی بغلکردنی به نظر برسند. من آنها را شکل دوست نمیبینم.» وینگرنت اعتقاد دارد خرسها شکارچی هستند. او با داروی مسکن خرسها را آرام میکند و آنها را معاینه میکند. هنگام معاینه، او پنجههای قوی و دندانهای نیش و دیگر مشخصاتی را میبیند که یک حیوان درنده و وحشی دارد. درنتیجه وینگرنت باور دارد که خرسها موجوداتی خطرناک هستند.
خرسها ممکن است شکل دوستانه داشته باشند، اما دوستبودن با خرسها به معنای اهلیکردن آنها یا بهحداقلرساندن وحشی بودنشان نیست. وینگرنت میگوید: «من فکر میکنم که همهی حیوانات وحشی باید وحشی باقی بمانند و اهلی نشوند، در اسارت نگهداری نشوند، مگر اینکه به دلایل حفاظتی باشد.» او اعتقاد دارد افکاری مانند اهلیکردن خرسها برخلاف مسیر علم و ناصحیح است.
منبع: زومیت