تا کنون هر فیلم قدیمی یا جدیدی که درباره سیندرلا (Cinderella) ساخته شده است، توانسته فروش توجهبرانگیزی داشته باشد و رضایت مردم را به دست آورد. اما دلیل جذابیت اقتباسهای سینمایی از این قصه مشهور چیست؟
داستان دختری مظلوم، نامادری ستمگرش، نجات او به دست شاهزادهای دم بخت و… داستان جدیدی نیست. با وجود این، خیلی وقت است که در سینما و به اشکال گوناگون (فیلم، انیمیشن و مدیومهای دیگر) به تصویر کشیده میشود. و جالب اینکه تمام آنها بازگویی همان داستان یک خطی هستند، فقط گاهی ممکن است که برخی از نسخهها متفاوت با نسخههای دیگر باشند. شاید به این دلیل که هیچکدام از افسانههای کلاسیک (بهویژه آنها که در عالم ادبیات به افسانه پریان شهرت یافتهاند) به اندازه سیندرلا قابل تشخیص نیستند.
صدها سال است که روایتهای متفاوتی از این قصه پرطرفدار در فرهنگها و زبانهای مختلف بازتولید میشود، ولی مردم از آن خسته نشدهاند. این ماجرای عاشقانه و دلپذیری است که با ملاقات دختر و شاهزاده آغاز میشود، با ناپدید شدن یکی از آنها ادامه پیدا میکند و در نهایت به خوشبختی زوج عاشق و تیرهروزی شخصیتهای منفی منجر میشود. از نخستینبار که سیندرلا وارد سینما شد (در سال ۱۹۵۰ و توسط والت دیزنی) تا اقتباسهای جدیدتر آن مانند فیلمی که کنت برانا (Kenneth Branagh) در سال ۲۰۱۵ روی پرده برد، سیندرلا محبوبیت خود را نزد مخاطبان حفظ کرده است.
اما چه چیزی باعث میشود که مردم بارها و بارها به سراغ این ماجرای عاشقانه بروند و آن را بازبینی کنند؟ چرا هر بار که فیلم تازهای از سیندرلا اکران میشود، سالنهای سینما را جمعیت عظیمی فرامیگیرد؟ تقریبا همه افسانههای پریان دارای شخصیتها و ساختار مشابهی هستند، ولی قطعا هیچکدام به این اندازه موفق نبودهاند. دلیل این موفقیت چشمگیر چیست؟
در قلمرو تخیل و جادو
نخستین دلیل موفقیت سیندرلا این است که مانند بسیاری از افسانهها متکی بر اتفاقات جادویی است. با این تفاوت که نقش و تاثیر جادو کاملا کنترلشده است. اینجا نیز یک پری مهربان وجود دارد که در لحظات بحرانی به کمک سیندرلا میآید، ولی او تنها در تهیه لباس به داد دخترک میرسد و بیش از این به سیندرلا کمک نمیکند.
افزون بر این، همهچیز کاملا ساده و قابل اطمینان است و پیام همیشگی خود را به طور بیتکلف و سرراست انتقال میدهد. آیا همین داستان بیتکلف نیست که به برخی از نسخهها اجازه میدهد کمی در طرح اصلی دست ببرند و برداشت متفاوتی به مخاطبان ارایه کنند؟ اینطور به نظر میرسد. گذشته از اینها، قهرمان دلسوز و پیام امیدوارکنندهای دارد که همیشه به دل مینشیند. بنابراین عجیب نیست که داستان سیندرلا هنوز هم مورد اقتباس قرار میگیرد.ر
دلیل دیگر، دوری از اغماض و پیچیدگی است. قطعا بیرون کشیدن یک دختر فقیر از گمنامی و رساندن او به ثروت (شاید هم تاج و تخت) برای تمام مخاطبان، از کودک تا بزرگسال، ملموس و قابل فهم است. اتفاقاتی که برای سیندرلا میافتد، هرگز آنقدر پیچیده نیست که مخاطب را گیج و سردرگم کند. از این رو، میشود آن را در موقعیتهای مختلف تکرار و دوبارهسازی کرد.
او همیشه از یک دختر فقیر تبدیل به یک شاهزاده خانم میشود. به عبارت دیگر، از فقر به ثروت و آرامش میرسد. حتی زمانی که نتیجه نهایی متفاوت است، این جهش بزرگ در موقعیت اجتماعی او از داستان حذف نمیشود؛ فقط شکل آن تغییر میکند. مثلا در فیلم داستان سیندرلا (A Cinderella Story) او به جای آنکه ثروتمند شود، به شهرت میرسد. نکته اینجاست که آن تحول بزرگ نهایتا اتفاق میافتد و زندگی سیندرلا را زیر و رو میکند، اما به نحوی متفاوت و امروزیتر.
یک قصه دوستداشتنی
میتوان دلایل بیشتری را هم ذکر کرد که هر کدام بهنوعی در موفقیت سیندرلا سهیم بودهاند. به عنوان مثال، یک ضربالاجل کلاسیک در همه فیلمها وجود دارد که با روشهای گوناگونی اجرا میشود: سیندرلا فقط تا نیمهشب فرصت دارد تا به شاهزاده اظهار عشق کند. زیرا پس از آن، تاثیر جادو از بین میرود و لباسهای سیندرلا به حالت اول برمیگردند. (مترجم: لباسها ناپدید میشوند، ولی کفشها نه!)
شاید برایتان جالب باشد که سیندرلا دارای نسخههای متعددی در ادبیات است که این نسخهها گاهی با یکدیگر همخوانی ندارند. مثلا شخصیت مادرخوانده در نسخه برادران گریم (Brothers Grimm) غایب است و به جای آن، سیندرلا با درخت آرزو مواجه میشود. بر اساس همین ویژگی، داستان سیندرلا قابلیت آن را دارد که هر بار به طرق مختلفی گفته شود و اتفاقات تازهای را در خودش جای دهد. در حالی که دیگر افسانهها چنین قابلیتی ندارند. این امر سیندرلا را متمایز میکند و فرصتهایی را به آن میدهد که خودش را با انتظارات زمانه، تطبیق دهد.
اما مهمترین دلیل موفقیت سیندرلا، امکان همدردی و همذاتپنداری مخاطب با شخصیت اول است که او را بهشدت متاثر میکند. قلب مهربان و رفتار دوستانه سیندرلا به خودی خود جذاب است و با داستان هم بهخوبی تناسب دارد. در واقع، مهربانی سیندرلا یک ویژگی تعیینکننده به شمار میرود که حتی در برخورد او با موشها و پرندگان هم دیده میشود.
پیامی مملو از امید و شادی
اما خود سیندرلا در موقعیت ناگواری گرفتار شده. زیرا نامادری و خواهرخواندههای شیطانیاش همواره با او بدرفتاری میکنند. با وجود این، سیندرلا همچنان رئوف و خوشطینت باقی میماند و کینه کسی را به دل نمیگیرد. در نهایت، پیام داستان برای مخاطبش این است که «تو نیکی میکن و در دجله انداز» تا نتیجه اعمالت را ببینی و خوشبختی را تجربه کنی.
این هم میتواند یکی از نکاتی باشد که مردم را اینچنین به افسانه سیندرلا علاقهمند کرده. داستان دخترک تنهایی که راه رسیدن به عشق (و البته ثروت) را پیدا میکند و به یک زندگی ایدهآل دست مییابد، بسیار امیدوارکننده است. آنها در اعماق وجودشان باور دارند که همیشه و در هر شرایطی میتوان به آینده امیدوار بود و نباید دل به ناامیدی سپرد. خب، افسانه سیندرلا هم دقیقا حاوی چنین پیامی است.
در مجموع، سیندرلا همچنان یکی از محبوبترین داستانهایی به شمار میرود که در سینما مورد اقتباس قرار گرفته. بدون شک، این قصه پرطرفدار در آینده هم یکی از منابع اقتباس فیلمها و انیمیشنها خواهد بود. وجود یک قهرمان دوستداشتنی و پیام امیدوارکنندهای که سیندرلا به مخاطبانش القا میکند، از جمله مواردی هستند که این قصه پرطرفدار را به بهترین انتخاب برای بازسازی دائمی تبدیل کرده و باعث محبوبیت آن شدهاند. شما کدام فیلم یا انیمیشن سیندرلا را بیشتر از بقیه دوست دارید؟