نام‌های فارسی در جشنواره‌های بزرگ سینمایی؛ نگاهی به موفقیت‌های پناهی و رسول‌اف و آثارشان

محمدحسین سلطانی/ در جشنواره‌های ونیز، کن، برلین و تورنتو امسال نام‌هایی فارسی در میان بازیگران برخی از آثار دیده می‌شود. فیلم‌هایی که در پایان جشنواره یا صاحب جوایز حاشیه‌ای می‌شوند یا حداقل توفیق حضور بازیگرانشان بر فرش قرمز‌ها و گرفتن ژست مقابل عکاسان را پیدا می‌کنند.

دانه انجیر معابد، کیک محبوب من، شاهد و هفت روز چهار فیلم قابل‌بیان از میان چندین تقاضا برای حضور در این جشنواره‌ها هستند. از میان این چند فیلم، حول سه اثر «دانه انجیر معابد»، «شاهد» و «هفت روز»، نام‌هایی تکراری به چشم می‌خورد؛ نام‌هایی، چون محمد رسول‌اف و جعفر پناهی.

جعفر پناهی که سایت Cineuropa او را پدرخوانده سینمای زیرزمینی ایران می‌داند به حدی توانسته جاپای خودش را در میان صاحبان این‌گونه از فیلم‌ها باز کند که نادر ساعی‌ور، کارگردان «شاهد»، بعد از گرفتن جایزه «extra orizoneti» در جشنواره ونیز، جایزه‌اش را به جعفر پناهی تقدیم کرد.

(نکته‌ی جالب اینجاست که بخش «orizoneti»، قسمت خارج از جایزه اصلی جشنواره ونیز است و «extra orizoneti» یعنی بخشی که «شاهد» در آن برنده‌ی جایزه شده با عنوان قسمت اضافی در این بخش خوانده می‌شود. این در حالی است که سینمای ایران دو سال قبل، با هومن سیدی و فیلم جنگ جهانی سوم توانسته بود در خود بخش «orizoneti» صاحب جایزه بهترین فیلم شود.)

جدای از جعفر پناهی، نام محمد رسول‌اف نام تکراری دیگری در این دست فیلم‌ها است، رسول‌اف با نویسندگی فیلم «هفت روز» و کارگردانی «دانه انجیر معابد» در دو جشنواره کن و تورنتو حضور پیدا کند و دانه انجیر معابدش به‌عنوان نماینده آلمان در اسکار معرفی‌شده است. اما ماجرای اقبال غربی‌ها به این شکل از فیلم‌ها چیست؟

احکام هفتاد ساله‌ها؛ راهی برای فروش فیلم در ایران

داستان اقبال جشنواره‌های اروپایی و بخصوص کن و برلین در توزیع جوایزشان میان فیلم‌هایی با داستان حقوق بشری، موضوع جدیدی نیست؛ فیلم دانه انجیر معابد که اقبال جدی مسئولان آلمانی را با خود داشته، داستانش را در اتفاقات سال ۱۴۰۱ روایت می‌کند. فیلم شاهد هم با همین شکل از روایت توانسته است جلب نظر کند.

فیلم هفت روز نیز با دادن وجه اشتراک‌هایی میان نرگس محمدی که توانسته بود جایزه‌ی صلح نوبل را ببرد در بخش فرعی جشنواره‌ی تورنتو حضور پیداکرده است. در این میان، فیلم «کیک محبوب من» موضوعی متفاوتی دارد و اشاره مستقیمی به اتفاقات سیاسی سال ۱۴۰۱ ندارد؛ اما این فیلم از اولین آثاری بود که بعد اتفاقات ۱۴۰۱ بدون پوشش سر مقابل دوربین رفت. البته سید غلامرضا موسوی، تهیه‌کننده اثر، ادعایی جالب دارد:

«درصحنه‌های داخلی منزل شخصیت زن فیلم، با توجه به سن وی که هفتادساله است و در فیلم نیز عنوان می‌شود، از ظرفیت‌هایی که برای خانم‌های مسن در احکام وجود دارد، استفاده کردیم. بااین‌همه برای احتیاط بیشتر در این صحنه‌ها، برای خانم بازیگر کلاه‌گیس هم استفاده شد.»

نکته‌ی جالب‌توجه اینجاست که فیلم کیک محبوب من که در میان این آثار به جشنواره رفته، تاکنون بالاترین اقبال را در میان مخاطبان داشته است، فقط توانسته ۳۸۴,۴۱۷ دلار بفروشد و رتبه‌ی هفتاد و نهم را در جدول فروش آلمان کسب کند. با توجه به قیمت ۱۳ دلاری بلیت در آلمان، کمتر از ۳۰۰۰۰ هزار نفر بیننده‌ی این فیلم در آلمان بودند، البته سازندگان این آثار هم برای عدم اقبال مخاطبان به آثارشان دلایلی دارند، به‌عنوان‌مثال محمد رسول‌اف در گفتگویی درباره‌ی اقبال مخاطبان به این دست آثار این نکته را ذکر می‌کند:

«من فکر می‌کنم باکسانی صحبت دارم که دغدغه‌هایم با آنها مشترک است. آنها مخاطب من هستند.»

فیلم برای مردم یا قشر خاص؟!

البته برخی از کارگردانان که سابقه‌ی بیشتری در سینمای خارج از کشور داشته‌اند، نگاهی متفاوت درباره‌ی مخاطب دارند و شیوه‌ی ساخت فیلم‌هایشان نه بر اساس جذب مخاطب هم دغدغه بلکه بر نزدیک کردن مخاطب به دغدغه‌هایشان می‌گذارند؛ به‌عنوان‌مثال علی صمدی احدی، کارگردان هفت روز، که از دوازده‌سالگی در آلمان بزرگ‌شده و در سینمای آن کشور تنفس کرده است از تعارضاتش با محمد رسول‌اف بر سر فیلمنامه «هفت روز» در گفتگو با سینما سینما می‌گوید:

«طرز تعریف کردن من برای فیلم نسبت به کار رسول‌اف متفاوت است. جا‌هایی هست که بایستی جملات را به فرم خودت درآوری و تغییرش بدهی. در مورد فیلمنامه باید آن را مطابق آنچه می‌خواهم، درمی‌آوردم… پایان سناریوی محمد رسول‌اف باز بود، من پایان باز را دوست ندارم… آنجایی که سناریو افت دراماتیک داشت، ایده‌های خودم را به کار گرفتم.»