معرفی ۱۰ کارتون خانوادگی درباره هیولاها

کارتون‌ها همیشه تشکیل شده از داستان‌های بامزه‌ای درباره حیوانات و شاهزاده خانم‌ها نیستند. در دنیای انیمیشن، انواع مختلفی از هیولاها نیز جایگاه قدرتمندی را اشغال کرده‌اند؛ و آنها همیشه شخصیت‌های منفی نیستند. این یعنی سینمای خانوادگی با دنیای انیمیشن‌ها گروهی از هیولا‌ها را به ما معرفی کرده است که به طرز وحشتناکی جذاب هستند. اکنون ما به ۱۰ کارتون درباره هیولاها نگاه ویژه می‌کنیم: از کمدی‌های زیبای پیکسار تا تمثیل‌های گوتیک تیم برتون.

Monsters, Inc

هیولای سبز رنگ یک چشم به نام مایک وازوفسکی و دوست پشمالویش سالی با ترساندن کودکان در شب امرار معاش می‌کنند. واقعیت این است که در دنیای هیولاها منبع اصلی تولید برق گریه کودک است. در این بین سالی یکی از موفق ترین‌ها در تجارت تولید برق و ترساندن کودکان و مایک عامل و دستیار وفادار اوست. اما یک روز به طور تصادفی یک دختر معمولی به دنیای هیولاها وارد می‌شود و به دلایلی او اصلاً از هیولاها نمی‌ترسد و از هر طریق ممکن سعی در تماس برقرار کردن با‌ آن‌ها می‌کند. در نتیجه قهرمانان داستان باید در اسرع وقت او را به خانه برگردانند: از این گذشته‌، اگر کسی متوجه شود یک بچه به دنیای هیولاها آمده، همه دچار مشکل می‌شوند.

کارخانه هیولاها یکی از فیلم‌های کلاسیک پیکسار است. نویسندگان این استودیو همیشه دوست دارند شخصیت اصلی آثارشان را موجودی غیر معمول بسازند: مثلاً یک ماشین مسابقه‌ای زنده یا یک اسباب بازی. در اینجا، نقش قهرمان‌ها به هیولاهای کلیشه‌ای شب داده می‌شود، آنهایی که زیر تخت‌ها و کمدهای کودکان پنهان می‌شوند. فقط، طبق نسخه کارتونی، اینها ارواح شیطانی یا موجودات کامل شروری نیستند، بلکه کارگران عادی در صنعت پیچیده ترس هستند. علاوه بر مفهوم سرگرم‌کننده، «کارخانه هیولاها» همچنین با داستانی زیبا در مورد خودیابی مخاطب را سرگرم می‌کند. این یعنی سالی و مایک باید کمی فراتر از نگرش‌های حرفه‌ای معمول نگاه کنند و بفهمند که در واقع تنها یک هیولا نیستند.

Hotel Transylvania

در جایی در جنگل‌های ترانسیلوانیا، کنت دراکولا هتلی معتبر برای انواع ارواح شیطانی راه اندازی کرده است. مکانی که به خوبی از چشمان کنجکاو انسان‌ها پنهان است، و هر پاگنده یا فرانکشتاینی می‌تواند در آنجا، دور از دنیای انسانی، احساس راحتی کند. دراکولا دختری به نام میویس دارد که در تولد 118 سالگی خود از پدرش می خواهد تا رویای قدیمی او را برآورده کند. این یعنی دنیای بیرون از قلعه را به او نشان دهد. اما پدر واقعاً نمی‌خواهد کودک را نزد افراد شرور بفرستد. با این حال، به زودی، جاناتان، یک کوهنورد معمولی، مخفیانه وارد هتل می‌شود و باعث سردرگمی شیوه معمول زندگی در این مکان خاص می‌شود.

این کارتون ثمره خلاقیت دو نویسنده برجسته است: آدام سندلر و گندی تارتاکوفسکی انیماتور. از اولین نما‌های این اثر طنز و عشق به دنیای هیولا‌های داستانی در این اثر قابل تشخیص است. و در کل انیمیشن نیز حس شگفت انگیز سبک کارتونی زیبا و توجه زیاد به فرم‌ها نیز خودنمایی می‌کند. نکته جالب این کارتون این است که شخصیت‌های جذاب و عجیب و غریب زیادی در فیلم وجود دارد و هر کسی سبک حرکت و حالات چهره خود را دارد. در فضای داخلی گوتیک این هتل، مملو از مردگان و ارواح، داستان عاشقانه‌ای آشنا بین قهرمانان طبقات اجتماعی مختلف می‌گذرد. بنابراین هتل ترانسیلوانیا اثری لطیف، مهربان و گاهی بسیار خنده‌دار است.

Wallace & Gromit

مخترعی به نام والاس و سگ باهوشش گرومیت تصمیم می‌گیرند با مبارزه با خرگوش‌های آفتی پول خوبی در بیاورند. اما ماجرا از این قرار است که به زودی یک نمایشگاه بزرگ سبزیجات در شهر آنها برگزار می‌شود و همه کشاورزان به شدت از محصولات خود محافظت می‌کنند. اما ناگهان خرگوش‌های به شدت خطرناکی به محصولات آن‌ها حمله می‌کنند. در نتیجه والاس و گرومیت به عنوان قهرمانان داستان با موفقیت انبوهی از جوندگان را از بین می‌برند تا اینکه یک شب یک موجود خزنده خاص در منطقه ظاهر می‌شود. یک خرگوش گرگینه بزرگ در تلاش است تعطیلات را برای همه ساکنان شهر خراب کند. و فقط والاس و گرومیت می‌توانند مشکل را حل کنند.

فیلم های استودیو آردمن اول از همه با انیمیشن خمیری ماهرانه خود مخاطب را شگفت زده می‌کنند. در واقع شاید هیچ کس دیگری اکنون در جهان این کار را انجام نمی‌دهد. اما، علاوه بر برتری فنی، والاس و گرومیت: نفرین موجود خرگوش‌نما از تنوع ژانری خوبی نیز استفاده می‌کند. این یک کمدی عجیب و غریب، و یک داستان پلیسی با پیچش غیرمنتظره، و یک رام کام، و در برخی جاها، یک فیلم ترسناک واقعی است. اما چرا؟ چون سازندگان و نویسندگان یک تصویر واقعا ترسناک از یک جونده هیولایی بزرگ را ارائه می‌کنند که به شدت جذاب است.

The Nightmare Before Christmas

در این کارتون اسکلت زنده‌ای به نام جک اسکلینگتون بر شهر هالووین حکمرانی می‌کند. این شهر خانه انواع هیولاها، غول‌ها و جادوگران است و همه آنها بهتر از هر کسی می‌دانند که چگونه مردم را در شب بترسانند. اما جک از حرفه خود خسته شده است؛ چرا که هر سال باید همین کار را انجام دهد. او در جنگل با دری جادویی روبرو می‌شود که او را به شهر کریسمس هدایت می‌کند. اسکلینگتون تصمیم می‌گیرد حداقل برای یک تعطیلات، فرمان را از بابا نوئل بگیرد و چیز جدیدی را امتحان کند. اما جک و همکاران ماورایی او ایده‌های بسیار خاصی در مورد سرگرمی دارند.

کابوس پیش از کریسمس یک کارتون کمیاب است که می‌تواند یک تصویر نمادین برای دو تعطیلات غربی‌ها به طور همزمان باشد. این یک افسانه عجیب و تاریک در زمان هالووین، و یک داستان شیرین در مورد پیدا کردن خود در کریسمس است. یک تم بسیار ماندگار که می‌تواند هر مخاطبی را به خود جذب کند. کابوس پیش از کریسمس هم ترسناک و هم خنده‌دار، لطیف و چالش برانگیز است و انیمیشن هوشمندانه استاپ موشن را با زیبایی شناسی جذاب یک موزیکال راک جذاب ترکیب می‌کند.

Monsters vs. Aliens

یک دختر معمولی به نام سوزان مورفی در شرف ازدواج است، اما درست در مراسم عروسی مورد اصابت یک شهاب سنگ قرار می‌گیرد. پس از این، عروس موهای سفید، قد بسیار بلند و قدرتی فوق‌العاده به دست می‌آورد و در عین حال شانس یک زندگی عادی را از دست می‌دهد. در نتیجه ارتش او را به آزمایشگاه ویژه‌ای می‌برد که در آن هیولاهای دیگری از قبل نگهداری می‌شوند. از یک مرد دوزیست به نام لینک گمشده بگیرید تا دکتر سوسک، یک حشره عظیم و یک حباب زنده از ژله! نکته اینجاست که دولت این هیولا‌ها را به یک ماموریت ویژه می‌فرستد، آنها باید گالاکتازار بیگانه را متوقف کنند.

کارتون «هیولاها علیه بیگانگان» اول از همه یک فیلم کمدی اکشن سرگرم‌کننده است که در آن شخصیت‌های رنگارنگ با شوخی و قرار گرفتن در موقعیت‌های مضحک جلوی تهاجم بیگانگان را به زمین می‌گیرند. اما همزمان این کارتون بازتابی جالب در مورد موقعیت «هیولا» در جامعه انسانی است. بر خلاف قهرمانان ریشه‌ای هیولای فیلم «کارخانه هیولا‌ها»، شخصیت سوزان در این فیلم هیولا به دنیا نیامده بود. بنابراین او تماشا می‌کند که زندگی‌اش به دلیل توانایی‌های جدیدش در حال فروپاشی است. او البته خانواده جدیدی را در میان افراد عجیب و غریب و پوچ در آزمایشگاه می‌یابد، در حالی که افراد عادی یا او را رد می‌کنند یا سعی می‌کنند از او برای اهداف خود استفاده کنند.

ParaNorman

یک شهر کوچک در ماساچوست آمریکا توسط زامبی‌ها گرفتار شده که ناشی از وجود یک نفرین باستانی است. مردم وحشت زده‌اند و تنها مردی به نام نورمن در این بین ناامید نیست. واقعیت این است که او مدت هاست که می‌تواند با مردگان صحبت کند. بنابراین در این تهاجم شانس او برای نجات موقعیت و رام کردن زامبی‌ها زیاد است.

من به عنوان یک مخاطب می‌خواهم هر کارتون استودیویی لایکا را گرامی بدارم و از آن به نیکی یاد کنم. اما چرا؟ چون افراد کمی در قرن بیست و یکم به طور منظم فیلم‌های استاپ موشن می‌سازند، به خصوص با توجه به جزئیات و وجود سطح تولید بسیار دشوار و زمان‌بر. بنابراین انیمیشن «پارانورمن» هم یک فیلم اکشن ساده درباره رویارویی با مردگان زنده نیست. نویسندگان و سازندگان این اثر به سرعت تأکید بر زامبی‌ها را با نگاهی جالب به یک شخصیت تغییر می‌دهند. این یعنی ما با یک اثری هیولایی روبرو هستیم که در هسته داستانی خود به دنبال معرفی یک روش زندگی درست در مقابل انسان‌های متفاوت است.

Monster House

پسری به نام دی جی در حومه یکی از محله‌های معمولی آمریکا زندگی می‌کند و واقعاً از همسایه آن طرف خیابان خود که یک پیرمرد بداخلاق به نام نبرکراکر است، مدام فحش می‌خورد. این پیرمرد انسانی است که همیشه غر می‌زند و هرگز اسباب بازی‌هایی را که به قلمرو خانه‌اش می‌آیند را پس نمی‌دهد. در واقع او هیچ دوستی هم ندارد. یک روز، این مرد مسن را به بیمارستان می‌برند، اما دی جی احساس می‌کند که خانه مقابل هنوز زندگی و فرم عجیب خود را دارد. به زودی ترس او تایید خواهد شد. اما چرا؟ چون خانه نبرکراکر واقعاً زنده و بسیار شیطانی است.

خانه هیولا یک نسل کامل از بچه‌هایی را که در دهه 2000 (هشتاد شمسی) رشد می‌کردند تحت تأثیر خود قرار داد، و می‌توانید دلیل آن را به سادگی با تماشای فیلم ببینید. ما در این کارتون شاهد یک مفهوم غیرعادی برآمده از یک ساختمان زنده با چشمانی در پنجره‌ها و یک فرش به عنوان دهان هستیم که با یک نقشه کارآگاهی جالب کاملاً مطابق با روحیه داستان‌های استیون کینگ ترکیب شده است. در این داستان گروهی از کودکان در تلاش برای درک یک پدیده ماوراء طبیعی هستند و به معنای واقعی کلمه به دهان یک هیولا می‌روند. این انیمیشن به معنای واقعی یک فیلم ترسناک است.

Luca

لوکا یک هیولای کوچک زیر آب است که در نزدیکی ساحل یک شهر ساحلی ایتالیا زندگی می‌کند. او مدتها آرزو داشت که به سطح زمین برسد و با چشمان خود به زندگی مردم نگاه کند، اما والدینش به شدت او را از این کار منع می‌کنند. از این گذشته، بشریت برای ساکنان اعماق موجوداتی خطرناک هستند. با این حال، کنجکاوی هنوز هم زمانی که لوکا با هیولای نوجوان دیگری به نام آلبرتو دوست می‌شود، بر او برتری می‌یابد. در نتیجه معلوم می‌شود که وقتی آنها به خشکی می‌آیند، هیولاها ظاهر یک فرد عادی را به خود می‌گیرند و تنها زمانی که آب روی آنها می‌آید دوباره فلس‌ها ظاهر می‌شوند. پس لوکا و آلبرتو درگیر ماجراهایی در شهر می‌شوند در حالی که والدین او به شدت در جستجوی لوکا هستند.

«لوکا» می‌تواند مانند صد فیلم دیگر درباره کودکان سرکشی باشد که از دست والدین بیش از حد محافظه کار فرار می‌کنند و وارد دنیایی جدید می‌شوند. حتی پیکسار «در جستجو نمو» را با طرحی بسیار مترادف با این فیلم دارد. اما لوکا به دلیل فضای بی دغدغه ایتالیایی و توجه زیاد به جهان توصیف شده خود به شدت اثر متمایزی است. کارگردان انریکو کاراکوزا نه یک کشور انتزاعی، بلکه مکان‌های دوران کودکی‌اش را توصیف می‌کند و این در عشقی که شخصیت‌هایش به موتور سیکلت‌های وسپا دارند یا چگونگی خوردن ماکارونی بهتر به چشم می‌آید.

Frankenweenie

در این کارتون، سگ دوست داشتنی ویکتور فرانکنشتاین به نام اسپارکی می‌میرد. اما آن مرد برای پذیرش از دست دادن حیوان خانگی خود بسیار دلشکسته است، بنابراین از علم برای احیای بدن اسپارکی استفاده می‌کند. سگ احیا شده از خانه فرار کرده و شروع به ایجاد وحشت در منطقه می‌کند؛ اگرچه در واقعیت کاملاً بی ضرر است.

تیم برتون، بیش از سایر کارگردانان، داستان قهرمانان گمشده و تنها را دوست دارد که توسط یک جامعه شیطانی درک نمی‌شوند. دنیای مردگان در نقاشی‌های هنری او چون «عروس مرده» یا «بیتل جویس» – اغلب بسیار رنگارنگ‌تر و سرگرم‌کننده‌تر از محل زندگی زنده‌ها است. بنابراین در «فرنکن‌وینی» او یک موضوع دیرینه را ادامه می‌دهد: هیولاهای واقعی اصلاً با ارواح شیطانی کاری ندارند. این یعنی آنها را نه در جسد یک سگ خوب که به نوعی زنده شده است، بلکه در میان مردم عادی خسته کننده از گوشت و خون باید جستجو کرد.

Beauty and the Beast

در ابتدای داستان این کارتون، یک زن گدا یک شاهزاده جوان را نفرین و او را تبدیل به یک دیو زشت می‌کند، زن جادوگر به وی یک آینه جادویی که او را از حوادث مطلع می‌کند و یک گل رز می‌دهد که تا بیست‌ویکمین سال تولدش شکوفه می‌دهد، او باید تا آن هنگام عشق واقعی را حس کند تا نفرین را بشکند، وگرنه تا پایان عمر همان جانور زشت باقی خواهد ماند. در سویی دیگر دختری زیبا به‌نام بل نیز سرنوشت خودش و پدرش به دست این دیو می‌افتد و این داستان را چالش برانگیز می‌کند. یک موزیکال فوق‌العاده زیبا با اجرای خیره‌کننده، که در آن نویسندگان داستان را با شخصیت‌های رنگارنگی مانند شمعدان لومیر و ساعت کوکو ورث پر می‌کنند.

تعداد کمی از داستان‌های عاشقانه کلاسیک در جهان به جز دیو و دلبر وجود دارد که بتواند هر مخاطبی را به خود جذب کند. داستان دختری که نه به خاطر ظاهرش، بلکه به خاطر دنیای درونی آسیب پذیر و حسی‌اش عاشق هیولایی ترسناک شده است. این روایت شامل قصه‌ای است که حتی برای کسانی که حتی یک اقتباس سینمایی از این افسانه را ندیده‌اند هم آشنا به نظر می‌رسد. اما این نقطه قوت دیو و دلبر است: طرح آن همیشه مرتبط و تاثیرگذار خواهد بود، مهم نیست که چند نسخه از آن بسازید. و انیمیشن دیزنی محصول 1991 شاید یکی از بهترین تکرارهای این داستان باشد.

منبع: ویجیاتو