فاز چهارم و پنجم دنیای سینمایی مارول بالا و پایین زیادی تاکنون داشته است و این مجموعه فعلا از روزهای اوجی که در گذشته داشته، بسیار دور شده است. حالا نوبت به فیلم The Marvels رسیده است که درواقع دنباله فیلم Captain Marvel محسوب میشود که درکنار بازگشت کارول دانورز ملقب به کاپیتان مارول برای ماجراجویی جدید خود، حالا شاهد اضافه شدن دو شخصیت کامالا خان ملقب به خانم مارول و مونیکا رمبو نیز هستیم تا یک ماجراجویی کهکشانی مشترک را تجربه کنند.
اما سوالات زیادی در مورد فیلم وجود دارد. ازطرفی داستان فیلم نشان میدهد که با فیلم Captain Marvel 2 طرف هستیم که اکنون مارول ممکن است به علت حواشی فیلم اول تصمیم به تغییر نام فیلم گرفته باشد. همچنین فیلم بهنوعی یادآور کمیکهای A-Force است که در آن شاهد تیمی از ابرقهرمانان مونث هستیم. پس در ظاهر قضیه مارول تلاش کرده است تا ضمن ادامه دادن داستان کارول دانورز به شکلی غیررسمی یک مینی A-Force هم تولید کند، اما آیا این یک تلاش موفق بوده است؟
درواقع فیلم مارولها نشان میدهد که مارول بهخوبی مشکلات فیلم اول را درک نکرده و حتی با اینکه سازندگان جدیدی را استخدام کرده است، اما دقیقا در طول فیلم نمیدانیم که هدف فیلم چیست و چه مسیری را قرار است درواقع دنبال کنیم. کلیت فیلم موضوع جالبی دارد و ما دلیل غیبت کاپیتان مارول را در طول فیلم قرار است متوجه شویم. بهصورت کلی فیلم دست روی بخشی از شخصیت کارول دانورز گذاشته است که میتواند کلید تبدیل شدن این شخصیت به یک شخصیت برجسته باشد.
شخصیتی که صرفا یک قهرمان متوقفناپذیر نباشد و بخشهای انسانی و تاریک بیشتری داشته باشد. فیلم در عمل هم چنین بخشی را دارد، اما فیلم کمکم از کنترل خارج میشود و بیننده نمیداند دقیقا در حال تماشا چه چیزی است. در طول فیلم شخصیت دار-بن را مشاهده میکنیم که در تلاش است تا سلاح مرگبار رونان دوباره کریها را متحد و سرزمین خود را احیا کند. در عوض باعث میشود که جای سه شخصیت کاپیتان مارول، مونیکا رمبو و کامالا خان به شکلی ناخواسته مرتبا عوض شود و همین موضوع باعث میشود که آنها ماجراجویی مشترکی برای متوقف کردن دار-بن آغاز کنند.
سرعت اتفاقات فیلم بسیار بالا است و سازندگان واقعا تلاش کردهاند که باعث شوند بیننده روی یک صحنه زیاد تمرکز نکند و خیلی سریع با صحنه بعدی مواجه شود. همین موضوع با اینکه باعث میشود با فیلمی مواجه باشیم که هیچ زمانی را هدر نمیدهد، اما در مقابل ما نمیتوانیم با هیچ یک از شخصیتها یا حتی داستان فیلم ارتباط برقرار کنیم و عملا داستان فیلم در سایه قرار میگیرد. مشکل فیلم دقیقا از این نقطه آغاز میشود که ما در حال تماشا نابودی یکی از سیارههای اسکرولها هستیم، اما بخشی که باعث شود این نابودی بهخوبی به تصویر کشیده شود وجود ندارد.
ما نیاز داریم این صحنه به شکل یک فاجعه نمایش داده شود، اما سازندگان خیلی سریع از آن عبور میکنند و بعد چند پیام اخلاقی به صحنه بعدی میروند. بدین ترتیب فیلم The Marvels با اینکه شروع نسبتا جالبی دارد، اما رفتهرفته به فیلمی پوچ و بیهدف تبدیل میشود تا جاییکه هر صحنه ما را قرار است غافلگیر کند. غافلگیر شدن بیننده نمیتواند لزوما نکته منفی باشد، اما در این فیلم اگر قرار است غافلگیر شویم باید از آن بترسیم.
دلیل این موضوع هم از جایی آغاز میشود که فیلم در بخشی به شکل مایوسانه تلاش میکند شیمی خوبی بین سه شخصیت اصلی فیلم ایجاد کند. اما این تلاشها عملا جواب نمیدهد و ترکیب سه شخصیت فیلم واقعا جواب نداده است. درواقع سازندگان بهجای اینکه تلاش کنند صرفا یک گروه متشکل از ابرقهرمانهای زن را تشکیل دهند، نیاز داشتند تا شخصیتهایی متناسب با داستان فیلم را معرفی و ارائه کنند.
همین موضوع ضربه زیادی هم به فیلم زده است و حتی در دقایقی از فیلم احساس میکنیم که خود بازیگران هم ظاهرا خیلی علاقهای به این موضوع ندارند. دقیقا این موارد باعث میشود تا احساس پوچی کنیم و وقتی وارد سیاره بعدی میشویم، عملا انگار سازندگان آب سردی روی سر ما میریزند. مشخص نیست که چه کسی به سازندگان فیلم گفتهاند که ایده سیارهای با زبان آواز میتواند برای یک فیلم ابرقهرمانی جذاب باشد، اما بهلطف این ایده شاهد یکی از سختترین لحظات فیلم هستیم.
لحظاتی که دوست داریم هر لحظه تمام شوند و حتی دوست نداریم این بخش را تماشا کنیم. در همین نقطه است که میتوانیم احساس کنیم فیلم کاملا بیهدف و پوچ است. فیلم واقعا مثل اثری میماند که هرکسی ایده خودش را در فیلم پیادهسازی کرده است؛ حتی اگر کمی به این موضوع فکر کنند که این ایدهها در چنین فیلمی قابل پیادهسازی هستند. درواقع لحن فیلم با موضوع آن چندان شباهتی هم ندارد و فیلم بهحدی عجیب است که نمیدانیم واقعا در حال تماشا چه اثری هستیم.
اگر تیتراژ اول فیلم وجود نداشت، شاید نمیتوانستم تصور کنیم که چنین فیلمی توسط مارول استودیو ساخته شده است. حتی ضعیفترین آثار استودیو به این شکل بیهدف و پوچ ساخته نشدهاند و حتی فیلم Ant-Man and the Wasp: Quantumania با آن حجم از مشکلاتی که دارد درنهایت فیلم بسیار قابل تحملتری برای تماشا کردن است و حداقل موضوع و هدف مشخصی دارد. فیلم مارولها صرفا یک ایده خوب دارد که در اختیار یک تیم ناشی است که به بدترین شکل ممکن آن را به تصویر کشیدهاند.
نکتهای که باعث شود به این موضوع فکر کنم آیا واقعا سازندگان فیلم علاقهای به ساخت فیلم The Marvels داشتهاند یا هدف آنها چیز دیگری بوده است. حتی این سؤال پیش میآید که چگونه مارول و دیزنی اجازه اکران چنین فیلمی را دادهاند. اما آب پاکی در بخش پایانی فیلم ریخته میشود که فیلم به بدترین شکل ممکن به پایان میرسد. درواقع ازطرفی سه شخصیت اصلی تلاش میکنند که دار-بن را متوقف کنند و در بخش دیگر نیک فیوری و خانواده کامالا خان در فضا با گوس بخش کمدی فیلم را در اختیار دارند.
نکته عجیب قضیه اینجا است با اینکه بخش نیک فیوری کاملا قابل حذف بهنظر میرسد، اما نسبت به بخش اصلی داستان قابل تماشا و قابل تحملتر است. حداقل در این بخش تکلیف بیننده روشن است و دقیقا میداند که در حال تماشا چه چیزی است. بااینحال فیلم دقیقا یک لحن مشخص ندارد و همین نکته به بخشی عذابآور در طول داستان و اتفاقات فیلم تبدیل شده است و لحن کلی فیلم یکی از بزرگترین مشکلات فیلم هم محسوب میشود.
اما بهصورت کلی فیلم دقیقا نمیداند که بهدنبال چه چیزی است و در پایان هم ما صرفا شاهد پایانی هستیم که ممکن است درنهایت فیلم در نقطهای به داستان مولتیورس متصل شود یا اینکه این پایان هم درنهایت به فراموشی سپرده شود. در بخش دیگر هم فیلم اولین جرقه یانگ اونجرز را ایجاد میکند تا یکی از شایعات دنیای سینمایی مارول قوت بگیرد، اما آیا عملکرد فیلم باعث میشود مارول از این پروژه فاصله بگیرد؟
اما اگرچه فیلم از نظر داستانی با اینکه ایده خوبی دارد، نمیتواند حرف خاصی بزند و همچنین روایت و لحن فیلم کاملا ناامید کننده است، اما عملکرد خود بازیگران یکی از مشکلات بزرگ فیلم است. بری لارسون درواقع در این فیلم عملکرد پر فراز و نشیبی دارد و حتی نمیتواند بازی خود در فیلم Captain Marvel را تکرار کند. نکته این است که انتظار داشتیم لارسون و تیونا پریس شیمی خوبی در فیلم بهخصوص بهخاطر تاریخچهای که دارند داشته باشند اما روابط آنها بیشتر به فیلم ضربه زده است.
اما بهطور مثال ساموئل ال جکسون در نقش نیک فیوری هم با اینکه در ابتدا فیلم عملکردی ناامید کننده دارد، اما در ادامه توانسته است با خانواده کامالا خان این موضوع را تا حدی جبران کند. اما این موضوع عجیب است که بگویم ستاره اصلی فیلم ایمان ولانی است؟ در ابتدا انتظار داشتم او به مشکل بزرگ فیلم تبدیل شود اما در ادامه بهترین غافلگیری فیلم بازی ایمان ولانی در نقش کامالا خان است که او تنها کسی محسوب میشود که واقعا در طول فیلم تلاش میکند.
درواقع اشتیاق ولانی در طول فیلم ستودنی است و او واقعا تلاش کرده است تا بین شخصیت خود و کاپیتان مارول ارتباط برقرار کند، اما در مقابل در لارسون چنین تلاشی دیده نمیشود. شاید تغییر قدرتهای کامالا خان جذاب نباشد و همچنین خود شخصیت هم فعلا جایگاهی که سران مارول در سر داشتند، نداشته باشد، اما در هر حال ایمان ولانی واقعا در حال تلاش کردن است تا بتواند خودش را در این مجموعه ثابت کند.
اما در نقطه دیگر زوی اشتن در نقش شرور و منفی دار-بن را داریم که بازی بسیار ضعیفی را از او شاهد هستیم. واقعیت ماجرا اینجا است که بعضی مواقع از خودمان سؤال میکنیم چه چیزی باعث میشود سازندگان از صحنههای این شخصیت راضی باشند و آن را تغییر ندهند. البته خود شخصیت هم با اینکه در طول فیلم مثل یک نجات دهنده سیاره کریها نمایش داده میشود، شخصیتی بسیار فراموش شدنی و ضعیف است.
اما مشکل اصلی و شخصیت شرور اصلی فیلم بدون شک شخص نیا داکوستا است که نهتنها درک درستی از یک اثر ابرقهرمانی ندارد، بلکه حتی ظاهرا علاقه خیلی خاصی هم ندارد. درواقع او درک درستی از اینکه بیننده بهدنبال چه چیزی است ندارد و او بیشتر انگار بهدنبال کاری است که کلوئی ژائو در فیلم اترنالز انجام داد و البته هم موفق نبود. درنهایت هم او فیلمی را ارائه میکند که تمامی شخصیتهای اصلی آن زن هستند و ظاهرا تنها فکر آنها این موضوع بوده است تا اینکه بهدنبال رفع مشکلات فیلم باشند.
فیلم The Marvels درنهایت نمیتواند مشکلات فیلم کاپیتان مارول را رفع کند و بیشتر شبیه به پاک کردن صورت مسئله است. فیلم با اینکه تلاش میکند تا بخشهای جدیدی از کارول دانورز را نمایش دهد، اما با لحن و روایت عجیبش به داستان فیلم ضربه زیادی است و در مقابل بری لارسون حتی نمیتواند ستاره اصلی فیلم خود باشد. فیلم مارولها درواقع مشکل بزرگ MCU را امروز نشان میدهد و آن هم تمرکز کم کوین فایگی و تیمش روی محتویات چند سال اخیر این مجموعه است.
منبع: زومجی