بهترین فیلم های ایرانی با موضوع مواد مخدر و اعتیاد

اعتیاد و موادمخدر از جمله معضلات بزرگ اجتماعی محسوب می‌شوند که به خاطر وجه افیونی که دارند بسیار مستعد اتفاقات دراماتیک هستند. به همین منظور است که فیلم‌های بسیاری با این موضوع ساخته شده است. اما سوق پیدا کردن سینما به سوی این فیلم‌ها مختص دهه ۹۰ نیست. فیلم‌ها و داستان‌هایی درباره مواد مخدر و موضوعات پیرامون آن سبقه طولانی دارد. بسیاری از فیلم‌های پیش از انقلاب در ایران نیز درگیر این معضل اجتماعی بوده‌اند و بارها درباره این داستان نمایشنامه‌هایی نیز به رشته نگارش درآمده‌اند. فیلم‌های این موضوع در دهه ۶۰ نیز به عنوان سینمای گیشه پسند بسیار مورد پسند مخاطبان بود و فیلم‌ها با فروش قابل توجهی رو‌به‌رو می‌شد.

در دهه ۷۰ موضوع اعتیاد وجه ملودراک به خود گرفت و فیلم‌های این دهه بیشتر متمرکز به وجه غم افزا و تخریبی مواد مخدر بود. این روند در دهه ۸۰ نیز ادامه داشت تا در دهه ۹۰ که فیلم‌های با محوریت اعتیاد سمت و سوی دیگری به خود گرفت و بیش از اجتماعی بودن به سمت وجه جنایی حرکت کرد. در این دوره موضوع مواد مخدر بسیار جدی بود و وجوه دراماتیک آن بسیار بیشتر و جذاب‌تر تصویر شد. البته که بسیاری از منتقدان با این میزان جذاب نشان دادن این موضوع مخالف بودند. در این بین بازیگرانی که نقش معتادان را بازی می‌کردند همواره موفق به کسب جایزه سیمرغ شدند و این جمله که اعتیاد نقشی جایزه بگیر است را باب کردند. فیلم سه کام حبس نیز در همین دسته طبقه‌بندی می‌شود.

به بهانه اکران این فیلم نگاهی خواهیم داشت به بهترین فیلم‌هایی که در حوزه اعتیاد و مواد مخدر در ایران ساخته شده‌اند.

شمعی در باد ۱۳۸۲

کارگردان: پوران درخشنده

پوران درخشنده کارگردانی است که شلوغی و هیجان را دوست دارد و در کمتر فیلمی از او دیده‌ایم که این هیجان چه به‌صورت بیرونی و چه به صورت درونی وجود نداشته باشد. شاید به همین دلیل زمانی که تصمیم گرفت درخصوص اعتیاد فیلم بسازد به سراغ مخدرهای صنعتی رفت. مخدرهایی که مصرف‌کنندگان آن دچار هیجانات شدید و بیش از اندازه می‌شدند و در آن زمان یعنی حدود سال‌های ٨٠ تا ٨٢ این مخدرها هر روز فراگیرتر می‌شدند. او زودتر از بقیه به فکر واکنش نشان‌دادن درخصوص معضل اعتیاد صنعتی افتاد. البته بعد از درخشنده کارگردانان زیادی به سراغ این موضوع نرفتند. داستان زندگی فرزین در «شمعی در باد» یک تراژدی تمام عیار است.

او دانشجوی انصرافی دکتراست، پدر و مادرش طلاق گرفته‌اند، با مادرش زندگی می‌کند ولی مادرش می‌خواهد ازدواج کند. او با یک دختر مهربان آشنا می‌شود و بعد با او ازدواج می‌کند، دخترک می‌میرد، فرزین چند بار خودکشی می‌کند و دکتر معالجش در بیمارستان او را معتاد می‌کند و فرزین برای گذراندن دوران افسردگی‌اش به قرص‌های روانگردان که همان دکتر تجویز کرده پناه می‌برد و داستانش تازه از این‌جا آغاز می‌شود. فیلم درخشنده داستان به‌روز و نویی داشت، جنس محرک‌های فیلم هم تفاوت عمل می‌کند با این‌که درخصوص ساختار فیلم می‌توان بحث‌های مثبت و منفی زیادی کرد اما از لحاظ موضوع، فیلم درخشنده یک واکنش سریع و به موقع بود. بهرام رادان در نقش فرزین و شهاب حسینی در نقش دکتر بازی‌های بسیار خوبی ارایه داده‌اند و رادان با این نقش برای نخستین‌بار قبل از سنتوری سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد را از جشنواره بیست‌ودوم به دست آورد.

خون بازی ۱۳۸۵

کارگردان: رخشان بنی اعتماد

در سینمای ایران تعداد کارگردان‌هایی که دغدغه‌های عمیق اجتماعی داشته باشند خیلی نیست، آنها که به سینما نه فقط به‌عنوان یک ابزار سرگرمی بلکه به‌عنوان یک مدیای تاثیرگذار برای بیان مشکلات و ناهنجاری‌های اجتماعی نگاه کنند. اگر بخواهیم لیستی از این جنس سینماگران پیدا کنیم قطعا رخشان بنی‌اعتماد در آن بالاهای لیست قرار می‌گیرد. او که زبان تند و صریحی در بیان معضلات اجتماعی دارد و تا به حال کم‌ چوب این زبان تند و تیزش را نخورده زمانی که به سراغ معضل اعتیاد رفت باز هم دست روی موضوع حساس و دیده نشده‌ای گذاشت: اعتیاد دختران. البته که «خون‌بازی» فراتر از موضوع اعتیاد در دختران است اما نشان دادن تصویر یک دختر جوان گرفتار به موادمخدر آن هم به‌عنوان شخصیت اصلی کاری بود که فقط از دست رخشان بنی‌اعتماد در آن مقطع برمی‌آمد.

مهم‌ترین نکته فیلم بنی‌اعتماد به تصویر کشیدن رنجی است که اطرافیان یک معتاد متحمل می‌شوند. بنی‌اعتماد سعی کرده در «خون‌بازی» با روایت پیچیدگی‌های برخورد یک مادر با دختر معتادش وارد بعد جدیدی از بحث معضل اعتیاد در خانواده‌ها شود. مادری که قصد دارد برای نجات فرزندش، تضمین خوشبختی و آینده او و البته حفظ آبروی خانواده‌اش قدم به قدم با او همراه شود و در این همراهی او را به سمت ترک موادمخدر سوق دهد. «خون بازی» ماحصل تحقیقات مفصل بنی‌اعتماد درخصوص اعتیاد است که از ‌سال ١٣٧۴ آغاز کرده بود. یازده‌ سال تحقیقات وسیع و مداوم به خوبی عصای دست بنی‌اعتماد و تیم فیلمنامه‌نویسش برای روایتی واقع‌گرایانه از مقوله اعتیاد شد.

کار مهم دیگری که بنی‌اعتماد در خون‌بازی کرد نشان‌دادن فراگیر بودن مقوله اعتیاد است، وضع مالی سارا و خانواده‌اش نشانگر این است که تصور عامه مردم درخصوص معتادان می‌تواند اشتباه باشد. در «خون‌بازی» بنی‌اعتماد خیلی بی‌پروا و عریان به مقوله اعتیاد می‌پردازد، او لذت مصرف مواد را در کنار درد بی‌اندازه آن به تصویر می‌کشد و قضاوت و انتخاب را به عهده خود تماشاچی می‌گذارد. به همین دلیل خون‌بازی به شدت شبیه اثری مستند از کار درآمده است. ضمن این‌که بی‌انصافی است اگر بخواهیم از بازی‌های خیره‌کننده باران کوثری در نقش سارا و بیتا فرهی در نقش مادرش سیما در این فیلم غافل شویم.

سنتوری ۱۳۸۵

کارگردان: داریوش مهرجویی

سال ١٣٨۵ دو اتفاق مهم و ویژه افتاده است. اتفاق اول این‌که در این‌ سال و در بیست‌وپنجمین دوره جشنواره فیلم فجر دو بازیگر جوان به خاطر ایفای نقش دو معتاد جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد و زن را به دست آوردند. باران کوثری که با ایفای نقش سارا در «خون‌بازی» این جایزه را به خانه برد و بهرام رادان با ایفای نقش علی سنتوری در فیلم «سنتوری» و اتفاق دوم این است که رادان دومین سیمرغ بلورینش را پس از «شمعی در باد» باز هم با بازی در نقش یک معتاد به دست آورد. «سنتوری» قطعا نقطه عطف کارنامه کاری بهرام رادان در بازیگری و البته آخرین فیلم هیجان‌انگیز داریوش مهرجویی تا امروز است. شاید اگر فیلم در زمان خودش بدون مشکل و حاشیه اکران می‌شد جایگاه امروز «سنتوری» بسیار دست نیافتنی‌تر بود.

مهرجویی در سنتوری به سراغ اعتیاد رفت اما سوژه‌اش را از قشری انتخاب کرد که زیادی حساسیت برانگیز بود و حرف‌هایشان زیادی پرحاشیه: هنرمندان. البته ۴۶‌سال قبل از داریوش مهرجویی، محمدعلی جعفری فیلمی ساخته بود به نام «آفت زندگی یا مرفین» که شباهت بسیار زیادی با سنتوری دارد. فیلمی که داستان موسیقیدان جوانی به نام حمید است که بر اثر گرفتارشدن در دام دوستان ناباب، معتاد می‌شود و زن و زندگی و آبرویش را از دست می‌دهد. اما آن فیلم دو تفاوت عمده با سنتوری دارد. اول این‌که علی سنتوری در جامعه‌ سال ٨۵ به دلیل حال ناخوش به سمت اعتیاد رفت ولی حمید به دلیل خوشی زیاد و دوم این‌که همسر حمید تا آخر راه با او ماند و آخر موفق به نجاتش شد، اما همسر علی با این‌که از عوامل نجاتش بود ولی او را ترک کرد و رفت.

مقایسه این دو فیلم و تفاوت‌هایشان به خوبی نشان می‌دهد که اعتیاد در هر موقعیتی می‌تواند وارد زندگی فرد شود، یک جا شانس می‌آورد و نجات پیدا می‌کند و یک‌جا نه، و یک ‌جا حتی اگر هم نجات پیدا کند خیلی از مهم‌ترین چیزهای زندگی‌اش را از دست می‌دهد. داستان‌هایی که دو روی یک سکه‌اند. نکته مهم دیگر فیلم سنتوری اشاره به این نکته دارد که گاهی شانس می‌آوری و نجات پیدا می‌کنی ولی هستند کسانی که شانس تو را نمی‌آورند مثل نقش کوتاه حسن پورشیرازی که اتفاقا بازی‌اش در همان معدود سکانس‌های حضورش به‌عنوان یک معتاد همه‌چیز باخته، دیدنی است.

مرهم ۱۳۹۰

کارگردان: علیرضا داوودنژاد

علیرضا داوودنژاد از همان اولین فیلمش «نازنین» نشان داد علاقه شدیدی به موضوعاتی دارد که به نوعی با مقوله موادمخدر ارتباط دارند او حتی پس از انقلاب هم خیلی سریع به سراغ ساخت فیلمی رفت که موضوع آن حول مقوله اعتیاد بگذرد و به این ترتیب «بی‌پناه» را در ‌سال ١٣۶۵ جلوی دوربین برد. اما «مرهم» را می‌توان موفق‌ترین اثر او در این زمینه آن هم به‌عنوان کارگردان دانست چرا که او به‌عنوان فیلمنامه‌نویس نگارش فیلم بسیار موفق «تاراج» را در کارنامه کاری‌اش دارد. در آغاز دهه نود، داوودنژاد پس از یک دوره ساخت فیلم‌های کمدی نفروش ناگهان با ساخت مرهم بار دیگر به روزهای خوب خود برگشت.

فیلمی ظریف و دقیق که سفر اودیسه‌وار دختر معتادی به نام مریم برای انتخاب مسیر ادامه اعتیاد یا ترک آن را به تصویر می‌کشد. دختری عصیانگر و خسته که از سوی خانواده طرد شده و بدجور به دام مخدر شیشه افتاده است. مریم در آخرین دعوایش با خانواده ناگهان از خانه فرار می‌کند و یکه و تنها در تهران برای یافتن جنس حرکت می‌کند. در این بین مادربزرگ پیرش هم با او همراه می‌شود و رابطه‌ای عمیق بین دو نسل کاملا جدا از هم شکل می‌گیرد. مادربزرگ نگرانی که فراتر از همه خطاها و اشتباه‌ها به دنبال برگرداندن نوه‌اش به شرایط طبیعی است، فیلم از موضع لزوم پشتیبانی خانواده از جوان‌ها وارد ماجرا می‌شود هر چند داوودنژاد به خوبی در لابه‌لای نشان‌دادن رابطه مادربزرگ و نوه نگاهی جدی‌تر به وضع جامعه و رواج موادمخدر صنعتی در بین جوان‌ها نیز دارد. بازی‌های طناز طباطبایی در نقش مریم و کبری حسن‌زاده در نقش اشرف سادات درخشان است.

مغزهای کوچک زنگ زده ۱۳۹۶

کارگردان: هومن سیدی

مغزهای کوچک زنگ‌زده پنجمین تجربه ساخت فیلم بلند هومن سیدی است. این فیلم در ژانر اجتماعی و اکشن، معضل اعتیاد را با موضوعی جذاب و نو به تصویر می‌کشد. هومن سیدی برای ساخت این فیلم موفق به اخذ سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه هنر و تجربه و بهترین فیلمنامه شد و فرهاد اصلانی نیز در بیست و یکمین جشن خانه سینمای ایران، برنده تندیس شایستگی بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد. مغزهای کوچک زنگ‌زده همچنین در جشنواره فجر، برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد. در مجموع این اثر یکی از بهترین فیلم‌های ایرانی درباره اعتیاد است که ارزش چندین بار دیدن را دارد. فیلم ایرانی مواد فروشی مغزهای کوچک زنگ‌زده داستان زندگی یک خانواده خلافکار و از هم گسیخته را در منطقه‌ای فقیرنشین در نزدیکی زندان قزل حصار روایت می‌کند.

برادر بزرگ این خانواده به نام شکور سرپرستی خانواده را برعهده دارد و با برادر دیگر خود به نام شاهین کسب و کار خلاف و پخش مواد مخدر راه انداخته‌اند. روزی پلیس رد این باند پخش مواد مخدر را می‌زند و شبانه برای دستگیری آن‌ها به خانه‌شان می‌آیند. شکور که رئیس این باند تبهکاری است دستگیر می‌شود و به زندان می‌افتد. پس از دستگیری او، شاهین جایش را می‌گیرد و می‌خواهد مانند برادر خود رئیس باشد. او در این مسیر با برخی چالش‌ها و حقایقی روبرو می‌شود که زندگی‌اش را دستخوش تغییر قرار می‌دهند.

دارکوب ۱۳۹۶

کارگردان: بهروز شعیبی

فیلم دارکوب یکی از جالب‌ترین فیلم های ایرانی درباره اعتیاد است که تأثیرات مخرب اعتیاد بر زندگی خانوادگی و اجتماعی انسان‌ها را به خوبی نشان داده است. دارکوب جوایز بسیاری دریافت کرد و در زمان اکران نیز با استقبال گسترده مخاطبان روبرو شد. دارکوب از فیلم‌های ایرانی درباره اعتیاد، نامزد ۱۰ سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر شد و توانست دو تا از آن‌ها را از آن خود کند. سارا بهرامی برای بازی درخشان خود در این فیلم برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در سی و ششمین دوره جشنواره فیلم فجر شد و علاوه بر آن نیز در بیست و یکمین جشن خانه سینمای ایران، تندیس شایستگی بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد. جمشید هاشم‌پور نیز برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد.

فیلم دارکوب داستان زنی معتاد به نام مهسا است که چندین سال است همسرش روزبه او را ترک کرده و تجدید فراش کرده است. مهسا فکر می‌کرد دخترش سال‌ها پیش مرده، اما چندین سال بعد متوجه می‌شود که دخترش زنده است. به همین دلیل دوباره همسر سابق خود را پیدا می‌کند و به دنبال دخترش می‌گردد. تلاش‌های مهسا برای پس گرفتن دخترش، سبب ایجاد مشکلات زیادی برای روزبه و همسر جدیدش می‌شود.

متری شیش و نیم ۱۳۹۷

کارگردان: سعید روستایی

یکی از فیلم های ایرانی درباره مواد مخدر شیشه و دومین فیلم بلند سعید روستایی است. تجربه اول فیلم‌سازی این کارگردان جوان، فیلم موفق و جذاب ابد و یک روز بود که آن نیز آغازکننده ورود به حوزه زندگی افرادی بود که خود توزیع کننده مواد مخدر هستند که با استقبال منتقدان و مخاطبان مواجه شد. متری شیش و نیم نیز مانند ابد و یک روز با استقبال گسترده مخاطبان روبرو شد. این فیلم سینمایی ایرانی با موضوع مواد مخدر شیشه، در سی و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین تدوین، صدابرداری و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد. پیمان معادی نیز برای بازی درخشان خود در این فیلم موفق به کسب تندیس حافظ از نوزدهمین دوره جشن حافظ شد و همچنین سعید روستایی در بیست و یکمین دوره جشن خانه سینما موفق به دریافت تندیس شایستگی بهترین کارگردانی شد.

متری شیش و نیم در ژانر پلیسی و اکشن و یک فیلم سینمایی درباره مبارزه با مواد مخدر ایرانی است. این فیلم تلاش‌های ماموران پلیس مبارزه با مواد مخدر برای دستگیری یک باند بزرگ فروش شیشه را نشان می‌دهد. رئیس این باند بزرگ، شخصی به نام ناصر خاکزاد است که بعد از تلاش‌های سرگردی به نام صمد دستگیر می‌شود. درگیری یک تولید کننده عمده موادمخدر با پلیس و برخورد پلیس با او از نوآوری‌هایی بودکه در این فیلم سعید روستایی دیده شد که به نظر بسیاری برخورد جدیدی از پلیس با متهمان را نشان می‌داد که بسیار با واقعیت تطابق داشت.

سه کام حبس ۱۳۹۸

کارگردان: سامان سالور

فیلم سامان سالور یک روند جدید و متفاوت بود. داستان فیلم دارای پیچش‌های دراماتیک فراوان بود. فیلم روندی از مواد فروش شدن یک شخصیت را نشان می‌دهد. هر چند مقوله بی پولی و گرفتاری اقتصادی دستمایه اولیه داستان بود که بسیار کلیشه‌ای شده است. اما خود روند و تغییر منحنی شخصیت زن داستان بسیار جالب بود که چگونه فشارهای اجتماعی و اقتصادی می‌تواند انسان‌های معمولی را وارد حیطه وحشتناک مواد مخدر کند. داستان درباره نسیم ( با بازی پریناز ایزدیار) و مجتبی ( با بازی محسن تنابنده) زوج جوانی هستند که تازه صاحب فرزند شده اند و در جنوب تهران زندگی خوب و ساده ای دارند.

مجتبی ظروف پلاستیکی یکبارمصرف میفروشد و نسیم عروسک درست میکند و ترشی خانگی تهیه می‌کند. یک روز مجتبی تصادف می‌کند و نسیم تمام تلاش خود را برای نجات خانواده اش در غیاب او انجام می‌دهد اما وقتی می‌فهمد شوهر محبوبش در واقع برای تهیه پول، موادمخدر خرید و فروش میک‌ند و بیش از یک سال است که کار خود را از دست داده، همه چیز تغییر می‌کند. مجتبی مقدار زیادی پول به ارباب موادمخدر بدهکار است. نسیم در شرایط دشواری قرار می‌گیرد، برای نجات همسرش چاره‌ای نیست جز اینکه خود باقیمانده مواد را بفروشد و در کمترین زمان به یک قاچاقچی تبدیل شود. فیلم بیش از انکه در مزمت اعتیاد و فروش مواد مخدر باشد یک زنگ هشدار برای جامعه‌ای است که با فشار اقتصادی شهروندان ساده و معمولی آن به یکباره بدل به موادفروش می‌شوند و وارد باند فروش موادمخدر می‌شود.

منبع: سینما تیکت