استیون اسپیلبرگ 50 سال پیش با کارگردانی اولین فیلمش به نام The Sugarland Express توانست نام خود را به عنوان یکی از بزرگترین فیلمسازان تاریخ سر زبانها انداخته و مسیر تبدیل شدن به یکی از ماندگارترین کارگردانان تاریخ را هموار کند. کارنامه هنری و حرفهای این کارگردان سرشناس آنقدر از آثار پرفروش و تحسینشده مانند آروارهها (Jaws)، سری ایندیانا جونز، فهرست شیندلر یا نجات سرباز رایان اشباع است که انتخاب لیستی از بهترین آثار را به کاری غیرممکن تبدیل میکند.
در اینجا به پاس پنجاهمین سالگرد ساخت اولین فیلم اسپیلبرگ، ۷ مورد از بهترین آثار علمی تخیلی این کارگردان افسانهای را مورد بررسی قرار خواهیم داد. اگر هریک از این فیلمها را تماشا کردهاید باید خودتان را خوششانس بدانید؛ چراکه هریک از این فیلمها همانند جواهری در تاریخ صنعت فیلمسازی دنیا میدرخشند.
Ready Player One (2018)
Ready Player One جدیدترین ساخته علمی تخیلی اسپیلبرگ به شمار میرود که نسبت به آثار قبلی او بهصورت محسوسی نرمتر و ملایمتر بوده و حس نوستالژیکی به افراد بالای 30 سال میبخشد. این فیلم با اقتباس از رمانی به همین نام که در سال 2011 منتشر شده سعی در نشان دادن وضعیت بد زمین و دنیای متاورس در سال 2045 دارد.
جیمز هالیدی (مارک رایلنس) با استفاده از پتانسیل ارزشمند دنیای OASIS پس از مرگ خود یک معما و رقابت باقی میگذارد که به برنده این قابلیت را میدهد که مرگ و زندگیاش را کنترل کند. داستان فیلم، روایتگر تلاش «وید واتس» با بازی «تای شریدان» همراه با دوستانش در حل این پازل است که در مسیر رسیدن به هدف نهایی، دشمنان سرسختی، چه در دنیای واقعی و چه در دنیای OASIS دارند.
War of the Worlds (2005)
«جنگ دنیاها» هم دیگر اثر علمی تخیلی تکرارنشدن اسپیلبرگ است که قطعا بسیاری از ما با آن خاطره داریم. داستان این فیلم درباره ری فریر (تام کروز)، پدری بیمسئولیت و سهلانگار است که به دنبال حمله همهجانبه بیگانگان به کره زمین، به امید یافتن مکانی امن برای فرزندانش ریچل و رابی شروع به فرار میکند. با این وجود ظاهرا راهی برای فرار از این موجودات غولپیکر و بیرحم نیست!
فیلم جنگ دنیاها علیرغم پایان بندی غیرقابل انتظار نقدهای مثبتی در زمینه فیلمنامه، سکانسهای اکشن و جلوههای بصری دریافت کرد و حتی نامزد سه جایزه اسکار برای بهترین جلوههای بصری، بهترین میکس صدا و بهترین تدوین صدا شد.
Minority Report (2002)
دیگر اثر علمی تخیلی شگفتانگیز استیون اسپیلبرگ که قطعا برای بسیاری از ما خاطرهانگیز است، «گزارش اقلیت» خواهد بود. داستان فیلم در سال ۲۰۵۴ رخ میدهد؛ جاییکه یک سیستم بازدارنده قضایی با بهرهگیری از سه پیشگو، جنایات را قبل از رخ دادن پیشبینی کرده و مانع از بروز آن میشوند. به همین جهت، آمار جرم و جنایت در واشنگتن به صفر رسیده است.
در این بین، «جان اندرتون» (تام کروز) که یک پلیس فداکار و کاربلد بوده و بهدنبال بوده شدن فرزندش، سالهاست در اداره پلیس مشغول به کار است، توسط سیستم پیشگویی جنایات به قتل فردی به نام «لئو کرو» متهم میشود که حتی اسمش را هم نشنیده است. جان طبیعتا برای اثبات بیگناهی خود از این مخمصه شروع به فرار میکند؛ اما هرچه بیشتر سعی میکند بیگناهیاش را ثابت کند، به کرو نزدیکتر شده و سایه سیاه قتل را روی سر خود حس مینماید. در این مسیر قهرمان داستان با این سوال رو به رو میشود که آیا تصمیمگیرنده اصلی خود اوست یا باید تسلیم تقدیر شود! این دوگانگی فکری او در این مسیر گره از معمایی پیچیده باز میکند!
Close Encounters of the Third Kind (1977)
«برخورد نزدیک از نوع سوم» نخستین اثر اسپیلبرگ در ژانر علمی تخیلی به شمار میرود که هرچند شاید در قیاس با برخی شاهکارهای کنونی او حرفی برای گفتن نداشته باشد، اما دریچهای برای ورود این کارگردان افسانهای به دنیای فیلمهای علمی تخیلی شد.
برخورد نزدیک از نوع سوم داستان دو فرد عادیست که بهطور ناگهانی با موجودات فضایی روبرو شده و پس از آن زندگیشان هرگز به روال سابق باز نمیگردد! از این دو نفر، جیلیان با بازی «ملیندا دیلون» سعی در پس گرفتن پسر خود که توسط فرازمینی ها ربوده شده دارد؛ درحالیکه روی با بازی «ریچارد دریفوس» بهحدی مجذوب سفینه موجودات فضایی شده که از خانواده خود دوری گزیده و به فراموشی سپرده شده است! داستان این دو شخصیت در انتهای فیلم با هم گره میخورد و تجربهای ناب از ژانر علمی تخیلی را به مخاطبین ارائه میدهد که برای سال ۱۹۷۷ شگفتانگیز و مسحورکننده به شمار میرفت.
A.I. Artificial Intelligence (2001)
استنلی کوبریک، مدتی طولانی تصمیم به ساخت فیلمی با مضمون «هوش مصنوعی» داشت. با این وجود کمی پیش از فوت، پروژه فیلم علمی تخیلیاش را به استیون اسپیلبرگ سپرد و او نیز با اقتباس از داستان کوتاه برایان آلدیس و الهامگرفتن از افسانه معروف پینوکیو نگارش پروژه را آغاز کرد. برخی از منتقدین معتقدند دخیل بودن کوبریک در داستان سبب به وجود آمدن یکی از تاریک ترین کارهای اسپیلبرگ شده است.
در داستان AI، دیوید یک ربات انساننماست که بهشدت دنبال دریافت عشق و محبت از مادرش، مونیکاست. با این وجود پس از رها شدن توسط مادر انسانیاش، او همانند پینوکیو سفری احساسی و تاثیرگذار را برای تبدیل شدن به یک انسان واقعی آغاز میکند! بسیاری منتقدین عقیده دارند اگر اسپیلبرگ سعی نمیکرد این فیلم را با یک «پایان شاد» کلیشهای به پایان برساند، AI میتوانست رتبه بالاتری در این لیست داشته باشد. با این وجود حتی همین الان هم «هوش مصنوعی» یکی از بهترین ساختههای علمی تخیلی اسپیلبرگ کبیر به شمار میرود.
Jurassic Park (1993)
دیگر اثر فراموشنشدنی علمی تخیلی استیون اسپیلبرگ، «پارک ژوراسیک» است که بر پایه رمانی به همین نام از مایکل کرایتون ساخته شده است. در آن زمان جلوههای بصری خارقالعاده و CGI هنوز در ابتدای حیاتش به سر میبرد و به همین دلیل، مناظری چنین واقعی از دایناسورها برای مخاطبین باورنکردنی و در عین حال بسیار جذاب بودند. همین مساله «پارک ژوراسیک» را به یکی از ماندگارترین آثار علمی تخیلی تاریخ سینما تبدیل کرد با گذشت سال ها، هنوز هیچ اثری نتوانسته جای آن را در ذهن مخاطبان پر کند.
در این فیلم، گروهی از دانشمندان به دعوت «جان هاموند»، تاجر ثروتمند و جاه طلب، به جزیره ای خصوصی میروند تا شاهد دایناسورهای شبیهسازی شده توسط دانشمندان ژنتیک باشند. اما همانطور که انتظار میرود، یک خرابکاری منجر به اختلال و قطعی در تاسیسات برقی پارک شده و دایناسورها در جزیره رها میشوند. در این وضعیت، زنده ماندن به مهمترین هدف بازدیدکنندگان تبدیل میشود!
E.T. the Extra-Terrestrial (1982)
«فرازمینی» علاوه بر این که بهترین فیلم علمی تخیلی در دوران حرفهای اسپیلبرگ است، بدون شک در لیست 10 فیلم برتر این ژانر نیز قرار خواهد داشت. سازندگان در این فیلم تصمیم به جای استفاده از جلوههای بصری کامپیوتری، تصمیم به استفاده از یک عروسک انیماتوریک گرفتند و همین مساله باعث شد که عروسک E.T همانند یک بازیگر واقعی در فیلم درخشیده و ارتباطش با سایر کاراکترها را به مخاطبین منتقل کند.
داستان ایتی آن قدر معروف است که بارها و بارها در آثار هنری مختلف مورد استفاده قرار گرفته. E.T. موجودی فضایی است که بهطور ناگهانی به زمین آمده و با الیوت، گرتی و رابرت دوست میشود. علیرغم علاقهای که بین این کودکان و ایتی وجود دارد، ارتباط ذهنی بین این کاراکتر و الیوت باعث میشود که سلامتی هردوی آنها به خطر بیفتد. در نتیجه این امر، قهرمانان خردسال داستان مجبور میشوند به هر طریقی که شده راهی برای تماس ایتی با سیاره خودش پیدا کنند.
اگر ایتی را تماشا کرده باشید، محال است از دیدن صحنه دوچرخه سواری کودکان به همراه E.T. در آسمان مو به تنتان سیخ نشده باشد! همچنین صحنه خداحافظی کودکان با ایتی نیز بیشک یکی از غمانگیزترین صحنه های تاریخ سینماست.
منبع: گجتنیوز