جیسون استاتهام را میشناسیم. اکشن، انتقامجو، جدی و کابوس ضعیفکشان. اما سوال این است که این فرمول تا کی؟ چند فیلم دیگر؟ چقدر باید جیسون را ببینیم که دارد دشمنانش را میکشد و عدالت اجرا میکند؟ تا کی باید ببینیم که دشمنان او جوانان معتاد و خوشگذران هستند که در نهایت گوشتمالی حسابی میشوند؟ شاید همین سوالها موضع بنده را علیه فیلم The Beekeeper مشخص کند. این اثر، فیلمی سرتاسر کلیشه با همان فرمولهای مرسوم است و هیچ تازگی ندارد. البته اینبار فیلمنامه بسیار ابتدایی و بد نوشته شده و تمامی بازیگران به جز جیسون استاتهام بد هستند. کارگردانی لنگ یک کاراکتر و روایت درست و در کلامی سادهتر فیلم The Beekeeper حتی از کارهای ضعیف جیسون هم ضعیفتر است.
دوباره به سوال اصلی خودم باز میگردم، تا کی؟ این شاید بیست یا سیامین فیلم خود جیسون باشد که با همین فرمول ساخته شده است. جالب هم این است که این فیلمها اکثرا میفروشند؛ واقعا چرا؟ چه تفاوتی میان این فیلم و مثلا مکانیک وجود دارد؟
حال من نمیگویم ایده جدید را نمایش دهید ولی حداقل با همان فرمول فیلم نسازید. یا اگر میسازید حداقل فیلمنامه درست و حسابی بنویسید. مشکل اصلی The Beekeeper نیز از همینجا میآید. فیلمنامه ندارد. مثل همیشه داستان با قهرمانی آغاز میشود که زندگی آرامی پشت سر میگذارد. سرش به عسلسازی و زنبورداری گرم است. کاری به کار هیچکس ندارد و زندگی را همانطور آرام و بی سرو صدا پشت سر میگذارد. ناگهان جوانی خام به پرو پای او پیچیده و دنیا بر سرش آوار میشود. The Beekeeper کلا همین است. همین فرمول همیشگی. اما چندین تفاوت مهم وجود دارد که کیفیت اثر را به پایینتر از دیگر آثار او میبرد. معمولا در دیگر فیلمها یا همسر و یا دختر بچه جیسون کشته میشود و همین موضوع جرقهای بر انبار باروت این کهنه سرباز دیوانه میشود. اما اینبار یک زن سیاهپوست و مسن که در تیپ مهربان است، کشته میشود و همین افسارهای جیسون را پاره میکند. اینجا یک مسئله مهم وجود دارد. این زن کیست؟ چرا با جیسون خوب است و اصلا چگونه خوب است؟ در کل فیلم جیسون ادعا میکند که این پیرزن تنهای شخص جهان بود که به او خوبی کرده. کدام خوبی؟ چرا چیزی به من نشان داده نشد؟ پس نتیجه میگیریم که The Beekeeper در ساخت یکی از شخصیتهای اصلی داستان عملکرد بسیار ضعیفی داشته. این پیرزن اصلا ساخته نمیشود و همین موضوع داستان را لنگ میکند. وقتی مرگ این پیرزن برای من مهم نیست، چرا باید انتقام او هم مهم باشد؟
از طرف دیگر شخصیت جیسون نیمچه خوب است. این هم به فیلمنامهنویس و کارگردان ربطی ندارد. این خود جیسون است که قلق این کار دستش آمده. آنقدری بوده که اکنون بدون کارگردان هم میداند چه کند. هم صدای خشدار خوبی دارد و هم چهره اکشن و گنگی. اما ورود فیلمنامهنویس برای بُعد دادن به شخصیت او، کار را خراب کرده. از همان ابتدای فیلم، جیسون استاتهام مشتی دیالوگ پرت و پلا را بسیار دیکتهای اجرا میکند. مشتی چرت و پرت درباره زنبور و کندو این چیزها که خیلی هم بیربط است. اجرای جیسون نیز بسیار بد است. گویی دارد از روی کاغذ میخواند. تا آخر هم ول کن این کندو و زنبور نیست.
البته در بحث کاراکتر جیسون چندین موضوع دیگر نیز مطرح است. برای همراه شدن با یک قهرمان باید بدانیم او کیست. اما جیسون در فیلم The Beekeeper کیست؟ به جز چند دیالوگ سطحی که مثلا او عضو نیروی مخفی بوده، چه چیزی درباره او ساخته میشود؟ چه چیزی از گذشته او حداقل برای من مخاطب آشکار میشود؟ چگونه میتوانم با جیسون همراه شوم وقتی او را نمیشناسم؟
مسئله بعدی و مهم بدمن یا شخصیت منفی داستان است. خیلی تیپیکالی. یک جوان خام و بیادب که خیلی اینترنت میداند و سرش بوی قورمه سبزی میدهد. مواد میکشد، فحش میدهد و کارهای بد میکند. شاید این دم دستیترین شخصیت برای یک بدمن باشد. The Beekeeper نیز از آن استفاده کرده. حال بازیگر آن آنقدرها هم افتضاح نیست اما شخصیتی برای او ساخته نشده. خیلی مثلا با شوک و هیجان آخر سر میفهمیم که پسر رئیسجمهور است و خانم رئیس جمهور هم نمیدانسته که پسرش یک دزد است! آن هم چه دزدی! مشتی بازیگر بد را بورس مدلی در یک اتاق جمع کردهاند و دارند با تلفن پول مردم را میدزدند. چراغ همه اتاقها نیز خاموش است! چرا؟ نمیتوانند در روشنایی کار کنند؟ دزد خانه نیستند که شب بیایند!
اصلا دزدی آنها نیز بد است. در حد هکرهای پانزده ساله. شماره حسابت را بده و آنها هم میدهند! یک دزد اساسی ساخته نشده که آدم حرص این دزدیها را بخورد. میدانیم که آنها گاگول هستند و جیسون آنها را لت و پار خواهد کرد.
یکی دیگر از بدترین شخصیتها و به نظر من بدترین بازیگر این فیلم خانم امی ریور لمپمن است که نقش دختر پیرزن کشته شده و مامور اف بی آی را بازی میکند. از همان ابتدا نیز بازی بد او مشخص است. خبر مرگ مادر را به او دادهاند و چهره وی هیچ حسی ندارد. اصلا برایش مهم نیست. سپس لباس اف بی آی را به تن میکند و در به در به دنبال قاتل. اما چه پلیسی؟ چه اف بی آی؟ او حتی راه رفتن یک پلیس را هم ندارد. با دیالوگهای گستاخانه و الکی که هیچ حسی ندارند. یک عینک دودی و یک قهوه در دست تنها چیزهای او برای ساخت یک شخصیت پلیسی و اف بی آی است. در صحنههای اکشن و درگیری نیز دست و پا گیر است. فیزیک بدنیاش به مبارزه نمیخورد. هیچ چیز این بازیگر و حتی بازیگر کنارش که نقش همکارش را ایفا کرده، ساخته نشدهاند. همگی بد و مبتذل هستند.
البته کمی میشود از بازی جرمی آیرونز تعریف کرد که او نیز در بحث شخصیتپردازی خیلی سطحی است. رئیس سازمان سیا. او بیشتر شبیه یک هتلدار و سرمایهدار است تا رئیس سازمان سیا. کل رئیس بودنش هم در چند زنگ خلاصه میشود که به جایی هم نمیرسند. اما حداقل نسبت به بازیگری که نام بردم، از بازی چهره خوبی برخوردار است.
شاید آخرین و مهمترین بحث، بحث اکشن فیلم The Beekeeper باشد. در کلامی بسیار ساده این فیلم بزن و بکوب خوبی دارد. جیسون همه را میزند، خوب هم میزند. اما این اکشن بسیار بسیار بیمنطق است. جیسون از مبارزه با یک مشت لات و بیسرو پا به درگیری با نیروهای ویژه آمریکایی میرسد و این نیروها چه محافظ رئیسجمهور باشد و چه نیروی مخصوص ضربتی، قهرمان داستان همه را خیلی راحت میزند. آنها خیلی بد مبارزه میکنند. یا شاید بهتر باشد بگویم خیلی بد و راحت کتک میخورند. مثلا در یکی از صحنهها، نیروی ضربتی عملیاتی آمریکایی مقابل یک ساختمان ایستادهاند. جیسون وارد جمع آنها شده و میگوید که منم آنی که به دنبالشید. درگیری شروع میشود و جیسون خیلی خیلی راحت این افراد را میزند. بچه محلهای ما را هم به این راحتی نمیشد زد چه برسد به نیروهای ویژه و این چیزها.
تا پایان نیز همین بیمنطقی ادامه دارد. جیسون چقدر راحت به اقامتگاه رئیسجمهور نفوذ کرد. آنجا هم بی هیچ سختی همه را زد. باز هم میگویم اکشن بد نیست. جیسون کارهای نبرد تن به تن را خوب درآورده؛ اما این نبرها خیلی بیمنطق است. همهچیز خیلی سریع و آنی اتفاق میافتد و هیچکسی نمیتواند مقابل او بایستد.
این بخش از پایان فیلم را نوشته و نقد را تمام کنم. در یکی از صحنههای پایانی جیسون وارد اتاق میشود. پسر خلافکارِ کودن اسلحه را بر روی سر مادر گذاشته و میگوید: خداحافظ مادر. خب که چه؟ جیسون آمده او را بکشد و او اسلحه را به سوی مادرش گرفته؟ مثلا اگر او مادرش را میکشت، جیسون او را نمیکشت؟ من اصلا نفهمیدم فاز کارگردانی که اصلا هم کارگردانی بلد نیست، چه بود.
در پایان میشود گفت که فیلم The Beekeeper اثری با اکشن خوب اما بیمنطق ساخته شده. جیسون خوب است، درست مثل همیشه. اما تکراری است خیلی تکراری و حتی کلیشهای. The Beekeeper نه تنها چیز جدیدی برای گفتن ندارد بلکه حتی چیز جدیدی هم برای نشان دادن هم ندارد. The Beekeeper ضربه اصلی را از فیلمنامهِ به شدت سطحی خود میخورد و سخت میشود نام آن را فیلمنامه گذاشت. ۹۰ درصد بازیگران بد هستند و هیچچیزِ این فیلم جدی نیست. اما شاید بشود از کتککاری جیسون لذت برد.
منبع: گیمفا