وقتی یک نفر یا یک گروه قصد داشته باشند سریال Friends را با سریال دیگری مقایسه کنند، معمولا آن را با سریال How i Met Your Mother مقایسه میکنند. دلیل این موضوع هم خیلی واضح است چراکه شباهتهای بسیار زیادی میان این دو سریال وجود دارد؛ از صدای خنده حضار گرفته تا شخصیتهای آشنایی با مادر که گویا نسخه مدرنتری از شخصیتهای فرندز هستند. در مجموع مقایسه این دو سریال در جمعهای سینمایی از بحثهای محبوب بهشمار میرود ولی بااینحال در این مقاله ما قصد نداریم همین مسیر همیشگی و مشخص را پیش بگیریم.
سریال آفیس و فرندز هرکدام تقریبا یک دهه روی آنتن تلویزیون رفتند و از آخرین قسمت آنها سالها میگذرد. بااینحال محبوبیت آنها نهتنها کم نشده که روزبهروز بیشتر میشود و افراد زیادی در جهان بهطور روزانه آنها را تماشا میکنند. هردوی این سریالها تاثیر بسیار زیادی روی مدیوم تلویزیون از خودشان بهجای گذاشتند و هرکدام استانداردهای جدیدی را برای سریالهای کمدی و سیتکام رسم کردهاند. بااینتفاوت که آفیس تقریبا یک دهه دیرتر نسبتبه زمان شروع فرندز پخش شده است؛ سریال آفیس دقیقا یک سال پس از پایان سریال فرندز روی آنتن رفت و خیلی سریع بحث مقایسه این دو سریال در محافل سینمایی به نُقل این گروهها تبدیل شد.
جهان این دو سریال بهطور کامل با یکدیگر متفاوت هستند و مهمترین شباهت آنها را میتوانیم نداشتن تاریخ انقضا بدانیم. سریالهایی که بدون شک تا سالها و دههها از آنها صحبت خواهد شد و طرفداران سریالهای کمدی به این زودیها آنها رو فراموش نخواهند کرد و به احتمال بسیار زیاد برای همیشه در ذهن طرفدارهای کمدی و سیتکام زنده خواهند ماند.
راستش را بخواهید پس از تماشای کامل سریال The Office تمام سریالهای کمدی را با آن مقایسه خواهید کرد. گویا استاندارد جدیدی از کمدی برای شما شکل میگیرد. افرادی مثل خود من وجود دارند که بارها و بارها فرندز را تماشا کردهاند، حتی میشود گفت که با آن زندگی کردهاند ولی پس از تماشای سریال آفیس دیگر نتوانستهاند با سریال فرندز ارتباط برقرار کنند. چرا این اتفاق رخ میدهد؟ در این مقاله تصمیم گرفتیم تا جایی که امکان دارد به این سؤال پاسخ دهیم و ببینیم واقعا سریال آفیس از سریال فرندز سریال کمدی باکیفیتتری تلقی میشود یا سریال فرندز همچنان سریال بهتری است؟ پس با ما همراه باشید تا برای این سؤال پاسخ مناسبی پیدا کنیم.
۱- مقایسه کلی
درابتدا باید یک دید کلی به هردوی این سریالها داشته باشیم که بتوانیم با استناد به این زمینهچینی درباره آنها صحبت کنیم. سریال فرندز همانطور که از عنوانش میتوان حدس زد درباره گروهی ۶ نفری جریان دارد که در شهر نیویورک زندگی میکنند و مسیر زندگی خود را درکنار یکدیگر میگذرانند. بیشتر اوقات فراغت خود را در یک کافه در همان حوالی سپری میکنند و گویا زندگی در اکثر اوقات بر وفق مراد آنها پیش میرود. موضوعی که بهعقیده بسیاری میتواند اصلیترین مشکل این سریال تلقی شود. چراکه شخصیتهای سریال حتی زمانیکه از لحاظ مالی مشکلات بزرگی دارند خیلی راحت به زندگی خودشان ادامه میدهند درحالیکه در واقعیت و بهخصوص در شهر نیویورک زندگی بههیچوجه اینگونه نیست.
بااینحال درکنار این نقطه ضعف بزرگ، سریال Friends المانهایی را در خود جای داده که سریالهای سیتکام بسیار زیادی باوجود تلاش بسیار زیاد نتوانستند به نزدیکی کیفیت آنها برسند.
سریال آفیس هم از عنوانش مشخص است که در یک اداره جریان دارد و داستان گروهی از کارمندان یک اداره را بهتصویر میکشد که باید مشکلات ریز و درشت بهوجود آمده در آن را پشتسر بگذارند. دراینمیان شخصیت مایکل اسکات با نقشآفرینی استیو کرل بهعنوان مدیر این دفتر کارهایی میکند که باوجود مشکلاتی اساسی در آن دفتر همزمان هم باعث میشود از خنده منفجر شوید و هم دوست داشته باشید او را خفه کنید. مشکلات موجود در این دفتر و اتفاقاتی که ممکن است در روزمره هر شخصی رخ دهند به درونمایه اصلی این سریال تبدیل شدهاند و واقعی بودن این رخدادها را میتوانیم نقطه مثبت اصلی آن بدانیم.
دقیقا مانند حرفی که برای سریال فرندز زدیم، سریال آفیس باوجود این نقطه مثبت بسیار بزرگ نیز ضعفهایی در خود جای داده که در ادامه مقاله به مهمترین آنها خواهیم پرداخت.
۲- تداوم داستانی و شخصیتها
در بخش مقایسه کلی نمیتوانستیم امتیازی را برای این دو سریال درنظر بگیریم؛ چراکه تنها قصد یک معرفی کلی از آنها داشتیم و از این بخش به بعد به بررسی و توضیحات اصلی آنها خواهیم پرداخت. درابتدا قصد داشتم این بخش را به دو بخش جداگانه تقسیم کنم و تداوم داستانی دو سریال و تدام شخصیتهای آنها را در دو بخش مجزا توضیح دهم ولی متوجه شدم که تداوم در هرکدام از این بخشها به تداوم در بخش دیگر وابستگی بسیار زیادی دارد. برای مثال زمانیکه یک سریال تلویزیونی از تدام داستانی خوبی برخوردار نباشد، تداوم در شخصیتپردازی هرکدام از شخصیتها نیز با مشکل بزرگی روبهرو خواهد شد و برعکس.
در پاسخ به این سؤال که کدامیک از این دو المان اهمیت بیشتری دارد باید بگوییم که تداوم در داستان کلی اهمیت بیشتری نسبتبه تداوم در شخصیتپردازی دارد. چراکه تداوم در یک داستان کلی شخصیتها را نیز با خود همراه میکند ولی توجه بیشازاندازه به شخصیتپردازی میتواند شخصیتها را از داستان اصلی دور نگه دارد. یک سریال تلویزیونی اگر بتواند هر دوی این المانها را بهطور استاندارد درکنار هم پیش ببرد احتمالا اثری خواهد بود که از آن بهعنوان یکی از بهترین سریالهای تاریخ یاد خواهد شد. المانهایی که برقرار کردن یک تعادل میان آنها تقریبا کاری غیرممکن بهشمار میرود.
سریال فرندز در بخش تداوم در شخصیتپردازی عملکرد بهتری نسبتبه آفیس دارد. شما اگر هرکدام از شخصیتهای سریال را در ابتدا و انتهای سریال مقایسه کنید متوجه خواهید شد که کلیت آن شخصیت حفظ شده و تنها بهخاطر شخصیتپردازی خوب توانسته به شخصیت بالغتری تبدیل شود. فیبی همیشه همان فیبی عجیب و غریب باقی میماند، چندلر همیشه همان شخصیت معذب و بامزه خودش را حفظ میکند و مانیکا همیشه وسواس دیوانهکننده خودش را همراهش دارد.
این موضوع در سریال آفیس تا فصلهای میانی بهخوبی پیش میرود ولی در فصلهای انتهایی شاهد این موضوع هستیم که برخی از شخصیتها نسبتبه ابتدای سریال تفاوت زیادی دارند. بهترین مثال برای این موضوع شخصیتهای اصلی سریال یعنی جیم و پم هستند که گویا به دو شخصیت متفاوت تبدیل میشوند. شاید خیلیها اعتقاد داشته باشند که این موضوع بهخاطر بلوغ شخصیتها است ولی خیلیها بهخاطر این شخصیتها درابتدای سریال عاشق آنها شدند و تغییرات زیاد آنها میتواند در ذوق بسیاری از طرفداران بزند.
در طرف دیگر ماجرا استمرار کلی داستان قرار گرفته که در آن سریال The Office بااختلافِ زیاد عملکرد بهتری نسبتبه Friends دارد. محض رضای خدا سازندگان سریال فرندز در انتهای سریال بهطور کل برخی از شخصیتهایی که در داستان سریال نقش پررنگی داشتند را فراموش کردند. برای مثال در انتهای سریال نویسندگان هیچ اشارهای به پسر راس نمیکنند بهطوری که انگار اصلا وجود ندارد، یا گویا فیبی سه برادرزاده قد و نیمقد ندارد و حتی خبری از خواهرهای ریچل هم نیست.
شاید بگویید این شخصیتها خیلی اهمیت ندارند ولی این موضوع را فراموش نکنید که در برخی از قسمتهای سریال و در برخی از بازههای زمانی همین شخصیتها باعث شدند تا شخصیتهای این سریال شکل بگیرند و روی تصمیمهای مهم این شخصیتها نقش بسیار پررنگی داشتند. اگر قرار بود در انتهای سریال هیچ خبری از آنها نباشد، سازندگان سریال میتوانستند بهطور کل آنها را از سریال حذف کنند. البته میتوانیم تقصیر این موضوع را بر گردن جنیفر انیستون قرار دهیم چرا که بهخاطر او فصل پایانی سریال نسبتبه حالت عادی کوتاهتر بود و سازندگان سریال مجبور بودند برخی از محتوای سریال را حذف کنند. بااینحال نمیتوانیم مطمئن باشیم که شخصیتهایی که نام بردیم قرار بود در پایانبندی عادی سریال حضور داشته باشند یا خیر.
از طرفی سریال آفیس نهتنها تداوم داستانی بهتری دارد که سازندگانش اهمیت بسیاری بیشتری به خط اصلی داستان آن میدهند. موضوعی که بهطور مشخصی قابل لمس است و اگر بهطور تصادفی یکی از قسمتهای آن را تماشا کنید خیلی متوجه اتفاقات خط داستان اصلی آن نخواهید شد. قرار دادن تعداد مناسبی از جوکها در یک قسمت از یک سریال کمدی اتفاقی است که برخی از سازندگان این سریالها را به بیراهه میکشاند و بخش زیادی از توجه آنها به روند اصلی داستان سریال را از بین میبرد. اتفاقی که کمابیش در سریال فرندز رخ میدهد دقیقا از جنس همین مشکل است.
در مجموع و همانطور که پیشتر توضیح دادیم، تداوم در داستان کلی یک سریال تلویزیونی اهمیت بیشتری دارد و سریال Friends در این بخش عملکرد نسبتا ضعیفتری از خودش نشان میدهد. بههمیندلیل میتوانیم امتیاز این قسمت را به The Office دهیم.
۳- روابط دوستانه میان شخصیتها
به نتیجه رسیدن در این بخش کار خیلی سختی نیست. اسم یکی از دو سریالی که درباره آنها صحبت میکنیم «دوستان» یا همان Friends است پس به خودیِ خود سازندگان سریال موضوع روابط دوستانه میان شخصیتهای سریال را به هدف اصلی خودشان تبدیل میکنند و همین اتفاق هم دقیقا در این سریال رخ داده است.
قصد نداریم روابط دوستانه درسریال آفیس را بیاهمیت یا بیکیفیت جلوه دهیم فقط باید این نکته را درنظر بگیریم که این روابط دوستانه هسته اصلی سریال Friends بهشمار میرفتند و اگر بهتصویر کشیدن آنها خوب از آب درنمیآمد بهاحتمال زیاد این سریال به چنین محبوبیتی در جهان دست پیدا نمیکرد. روابطی مانند دوستی جویی و چندلر که میتوانیم آن را بهعنوان بهترین مثال برای این موضوع درنظر بگیریم؛ رابطهای که هیچکدوم از روابط دوستانه موجود در سال آفیس حتی به نزدیکی آن هم نمیتوانند برسند.
بههمیندلیل و به این خاطر که این روابط مهمترین المان برای موفقیت و پیشبرد سریال فرندز بودند، در این سریال با وسواس بسیار زیادی به نمایش درمیآمدند و از طرفی همین روابط دوستانه در سریالی مانند آفیس که در یک دفتر اداری جریان دارد از اهمیت پایینتری برخوردار هستند. پس طبیعی است که روابط دوستانه در سریال فرندز دست بالاتر را نسبت به همتای خود در سریال آفیس داشته باشد.
درباره روابط دوستانه موجود در سریال حتی میتوانیم پا را یک پله فراتر بگذاریم و به رابطه دوستانه میان شخصیتهای فرعی و شخصیتهای اصلی اشاره کنیم. روابطی که دقیقا بهاینخاطر وجود داشتند تا به ما بیشتر و بهتر نشان دهند که روابط دوستانه در سریال فرندز مهمترین المان سریال بهشمار میرود. از شخصیتهایی مانند استل و گانتر با نقشآفرینی جیمز مایکل تایلر فقید و عزیز گرفته تا شخصیتهای دیگری مانند ریچارد و حتی آقای هکِلز که همه شخصیتهای اصلی از مرگ او ناراحت شدند.
پس میتوانیم امتیاز این مورد را تقریبا بهراحتی به سریال فرندز دهیم.
۴- روابط عاشقانه
برخلاف روابط دوستانه میان شخصیتها در بحث روابط عاشقانه موجود در این دو سریال رقابت بسیار نزدیکتری خواهیم داشت. برای روابط عاشقانه سریال فرندز میتوانیم به رابطه میان راس و ریچل و از آن مهمتر به رابطه میان مانیکا و چندلر اشاره کنیم. رابطه میان راس و ریچل یکی از خطهای اصلی داستان این سریال بهشمار میرفت که تا لحظه آخر قسمت پایانی ادامه داشت ولی رابطه میان چندلر و مانیکا بدون هیج تنشی پیش رفت و مدت زمان زیادی این دو نفر را درکنار یکدیگر تماشا کردیم.
مشکلی که سریال فرندز در روابط عاشقانه خود دارد به این موضوع مربوط میشود که سازندگان سریال در بسیاری از لحظات رمانتیک سریال از دیالوگها و اتفاقات کمدی استفاده میکردند که خب در بسیاری از سیتکامها دیده میشود. همین موضوع میزان طبیعی بودن روابط این سریال را کمی کاهش داده و از طرفی ارتباط برقرار کردن با آنها را برای مخاطب کمی سخت کرده است. باور کنید وقتی میگوییم رابطه چندلر و مانیکا یکی از زیباترین و محبوبترین روابط درمیان سریالهای تلویزیونی بهشمار میرود، به معنای واقعی کلمه به آن باور داریم. بااینحال صحبت در این مقاله درباره مقایسه میان دو سریال متفاوت است و هر المان باید از جهات مناسبی زیر ذرهبین برود و قصد نداریم رابطه زیبای چندلر و مانیکا را زیر سؤال ببریم.
آن طرف ماجرا سریالی قرار گرفته است که رابطه عاشقانه میان دو تا از شخصیتهای خودش را در حدی واقعی بهتصویر میکشد که مسیر آنها برای بسیاری از افرادی که آن را تماشا میکنند، بهراحتی قابل لمس است. بله درباره جیم و پم صحبت میکنیم. شخصیتهایی که از همان ابتدا بهطور مشخصی به یکدیگر علاقه داشتند ولی پس از پستی و بلندیهای زیاد و پس از گذشت دو سه فصل به یکدیگر رسیدند و تا انتهای سریال زندگی مشترک خودشان را به ما نشان دادند.
رابطه پم و جیم را بهطور مستقیم درمقابل رابطه مانیکا و چندلر قرار میدهیم. هر دو رابطه پس از چند فصل شکل گرفتند و تا انتهای سریال ادامه داشتند. المان مهمی که این دو رابطه را از یکدیگر جدا میکند واقعگرایانه بودن رابطه جیم و پم بهشمار میرود. رابطهای که در آن در زمان مناسب شاهد مشکلات بسیار بزرگی بودیم و در زمان مناسب شاهد کمدی بهجا و طبیعی. موضوعی که در رابطه چندلر و مانیکا خیلی سخت آن را میدیدیم که به طبیعت آن سیتکام برمیگشت و البته به احتمال بسیار زیاد برای برخی از مخاطبها از رابطه جیم و پم هم جذابتر تلقی میشود.
بااینحال اگر از دید یک مخاطب عام به ماجرا نگاه کنیم، واقعیتر بودن شروع، اتفاقات و مسیر رابطه جیم و پم آن را بالاتر از رابطه مانیکا و چندلر قرار میدهد. پس بههمیندلیل امتیاز این قسمت به سریال آفیس تعلق میگیرد.
۵- پایان دو سریال
اگر قصد داشته باشیم این مورد را بهطور کامل بررسی کنیم باید به دو موضوع مهم و جدا از هم بپردازیم. موضوع نخست مربوط میشود به فصل پایانی دو سریال و موضوع دیگر به قسمت پایانی سریالها مربوط میشود. باید ببینیم کدام سریال در کدامیک از این دو موضوع عملکرد بهتری داشته و باتوجه به اهمیت هرکدام از این جنبهها امتیاز این بخش را مشخص کنیم.
راستش را بخواهید درباره فصل انتهایی سریال فرندز چیز زیادی نمیتوان گفت چراکه کیفیت فصل آخر آن با فصلهای قبلی فرق چندانی نداشت و تنها میتوان کوتاهتر شدن آن را یک المان منفی حساب کرد. از آن طرف سریال آفیس در ۲ فصل انتهایی خود در یک ترن هوایی قرار گرفته بود و تغییرات زیاد و ناگهانی بهاحتمال زیاد مخاطبش را در اولین دفعه تماشا کمی گیج میکرد. موضوعی که در فرندز وجود نداشت و این سریال محبوب با همان سرعتی که پیش میآمد در فصل انتهایی هم پیش رفت. البته پیشتر توضیح دادیم که آفیس در استمرار داستان اصلی خوب عمل کرده ولی در دو فصل پایانی باوجود این عملکرد خوب بهطور مدام شخصیتها و اتفاقاتی جدید را به مخاطب خود نشان میدهد که شاید بتوان آن را نقطهای منفی درنظر گرفت.
بااینحال صحبت درباره قسمت آخر دو سریال زمین تا آسمان فرق دارد. فرندز هرچقدر که در فصل آخر عملکرد پایداری داشت در قسمت آخرش به یک فیلمِ رومانتیکِ قابلپیشبینیِ هالیوودیِ بیکیفیت تبدیل شده بود که بسیاری از طرفدارانش از جمله خود من بههیچوجه از آن راضی نبودند. باور کنید اگر رابطه ریچل و راس یکی دو قسمت قبلتر و با درام بسیار کمتری به سرانجام میرسید هم رابطه زیباتری را شاهد بودیم هم قسمت آخر سریال تااینحد سینمایی نمیشد. موضوعی که نهتنها درباره رابطه راس و ریچل جریان دارد که میتوانیم آن را در تکتک لحظات قسمت آخر تماشا کنیم.
البته باز هم باید به این نکته نیز اشاره کنیم که سازندگان سریال مجبور شدند فصل آخر را کوتاهتر کنند ولی این موضوع تندروی سریال در قسمت آخر را اصلا و ابدا توجیه نمیکند. تمام اتفاقات رخ داده در قسمت آخر سریال Friends میتوانستند به آرامی در طی چند قسمت پایانی رخ دهند که اینطوری میتوانستند در شکل بالغانهتری بهتصویر کشیده شوند. همین عجله سازندگان فرندز در اتفاقات قسمت آخر که قرار بود همهچیز را روشن کند، باعث شده تا یک سریال بسیار محبوب به شکلی کودکانه و نابالغانه به پایان مسیرش برسد. قسمت پایانی سریال فرندز به احتمال بسیار زیاد نزد طرفدران خودش هم محبوبیت چندانی ندارد.
سریال آفیس با همه کشوقوسهای موجود در یکی دو فصل انتهایی خود توانست از اشتباهات فرندز درس بگیرد و قسمت پایانی ماندگاری را تقدیم هوادارانش کند. قسمتی که امکان ندارد از طرفداران این سریال باشید و از آن بدتان آمده باشد. قسمتی که دست روی احساسات بیننده میگذارد و به شکلی بالغانه احساسات شخصیتهای خودش را به مخاطب منتقل میکند. حضور شخصیت مایکل اسکات در قسمت پایانی سریال یکی از آن اتفاقاتی است که خیلی کم در مدیوم تلویزیون شاهد آن هستیم.
در پایان توضیحات این قسمت میتوانیم امتیاز آن را میان هر دو سریال تقسیم کنیم. چراکه سریال فرندز باوجود فصل پایانی نسبتا مناسب خود پایانی شتابزده را تجربه کرد و سریال آفیس باوجود قسمت پایانی بینظیرش فصل انتهایی شلوغ و نامنظمی را پشتسر گذاشت.
۶- طنز و مسئولان طنز سریال
مهمترین بخش مقاله را برای انتهای مقاله گذاشتیم تا بهنوعی غول مرحله آخر بهشمار رود. شما طرفدار طنز هرکدام از این سریالها باشید احتمالا با طنز دیگری زیاد ارتباط نمیگیرید. دلیلش هم مشخص است؛ چون طنز سریال آفیس از جنس بسیار متفاوتی نسبتبه طنز فرندز شکل گرفته و همین موضوع مقایسه طنز این دو سریال را تا حد بسیاری زیادی سخت میکند. فرندز در ادامه مسیر سریالهایی مانند ساینفلد قدم برداشت که پس از آن هم سریالی مانند آشنایی با مادر این مسیر را ادامه داد درحالیکه سریال آفیس از طنزی استفاده میکند که خیلی کم در تلویزیون شاهد آن هستیم و البته خیلی هم محبوب مخاطب عام نیست.
به عبارتی دیگر سریال Friends بهعنوان یک سیتکام دهه نودی تلویزیون المانهای همیشگی سیتکامهای تلویزیونی را درخود جای میدهد. این موضوع زمانی شگفتانگیز میشود که میدانیم این سریال در طول یک دهه توانسته باوجود این المانهای همیشگی طنز خودش را باکیفیت و تازه نگه دارد و در طول زمان پخش خود قسمتهای بسیار زیادی را به مخاطبش هدیه کرده که مخاطب نمیتواند در هنگام تماشای آنها جلوی خنده خودش را بگیرد. بااینحال پس از گذشت تقریبا دو دهه از پایان سریال فرندز این موضوع طبیعی بهشمار میرود که طنز موجود در آن برای بسیاری از مخاطب عام امروزی، قدیمی تلقی شود و طنز آن دچار گذشت زمان شده باشد.
از آن طرف سریال آفیس از فرمت Mockumentary خود نهایت استفاده را میکند تا در جهتی منحصربهفرد پیش رود و از المانها و کلیشههای همیشگی سیتکامها دوری کند. هدفی که در رسیدن به آن تا حد بسیار زیادی موفق عمل میکند. بااینکه برخی از کلیشههای سریالهای کمدی و سیتکام به ناچار در آن حضور دارند ولی میتوان متوجه شد که سریال آفیس اثری نیست که بتوانیم مانندش را در تلویزیون بهراحتی پیدا کنیم. موضوعی که برای سریال فرندز صادق نیست و حقیقتا میتوانیم سریالهای زیادی را نام ببریم که از همان فرمول استفاده کردهاند و حتی به موفقیت رسیدهاند.
از سطح طنز دو سریال کمی فاصله بگیریم و به مقایسه افرادی بپردازیم که وظیفه اصلی طنز دو سریال برعهده آنها قرار داشت. البته که تمام شخصیتهای هر دو سریال لحظات کمدی زیادی در طول هر دو سریال خلق کردهاند ولی طبیعی است اگر دو یا سه شخصیت اصلی را بهعنوان مسئولان طنز این دو سریال درنظر بگیریم. در سریال فرندز مشخصا این وظیفه برعهده چندلر بینگ قرار گرفته و پس از آن جویی و فیبی حضور دارند و در سریال آفیس نقش اصلی برعهده مایکل اسکات و پس از آن طنز سریال برعهده دوایت و جیم قرار میگیرد.
اگر بخواهیم ببینیم کدامیک از این شخصیتها محبوبیت بیشتری دارند و کدامیک لحظات طنز بهیادماندنیتری را در سریال داشتهاند باید از افرادی سؤال بپرسیم که هر دو سریال را تماشا کردهاند و از هر دوی آنها لذت بردهاند. برای مثال خود من طنز دوایت شروت را بیش از سایر این شخصیتها میپسندم ولی بدون شک با لحظات طنز چندلر هم زندگی کردهام. بااینحال این مقاله قرار نیست نظر شخصی کسی را منعکس کند و قرار است ببینیم که در نگاه یک مخاطب عام طنز کدام شخصیتها و کدام سریال میتواند جذابتر باشد.
برای رسیدن به یک پاسخ تقریبا مشخص باید به توضیحات ابتدای مقاله و ابتدای همین مورد برگردیم. سریال آفیس اتفاقات روزمره را در حالتی واقعگرایانهتر بهتصویر میکشد و طنز آن هم از همین رویه پیروی میکند. بههمیندلیل ارتباط با طنز درون آن راحتتر است و راحتتر میتوانیم شخصیتها و موقعیتهای کمدی آن را درک کنیم. این توضیحات قطعا برای قسمتهایی از سریال فرندز نیز صدق میکند ولی نه به اندازه سریال آفیس.
پس امتیاز بخش طنز را میتوانیم دراختیار سریال آفیس قرار دهیم. بااینکه هردو سریال لحظات بسیار خاطرهانگیز و خندهداری دارند ولی در نگاه یک مخاطب عام طنز موجود در آفیس میتواند واقعیتر و جذابتر باشد.
۷- پایان بندی
اگر امتیازهای کسب شده دو سریال را در این مقاله جمع کنیم، خواهیم دید که سریال The Office عملکرد بهتری از خودش ثبت کرده است ولی این موضوع اصلا و ابدا و باز هم تکرار میکنیم که بههیچوجه دلیل بر بد بودن یا ضعیف بودن سریال Friends نیست! اگر از آن دسته افرادی هستید که پس از تماشای چند قسمت از سریال آفیس از آن بدتان آمد باید به شما بگویم که کمی صبور باشید، به این سریال کمی بیشتر وقت دهید چراکه مطمئن باشید از آن پشیمان نخواهید شد.
در انتها باید این موضوع را بار دیگر بگویم که بهتر بودن اثر A نسبتبه اثر B لزوما بهمعنی بد بودن اثر B نیست. نیازی نیست مقاله را به یک فرمول ریاضی تبدیل کنیم و این مقاله را با همین جمله به اتمام میرسانیم که از تماشای هر دو سریال لذت ببرید و اگر طرفدار دو آتیشه یکی از این سریالها هستید مطمئن باشید که طرفدار یکی از محبوبترین و بهترین سریالهای کمدی تلویزیون هستید.
منیع: زومجی