بهطور معمول فکر میشود که افراد مسنتر نباید شاد باشند، اما تحقیقات لارا کارستنسون درباره سن و شادی نشان میدهد که افراد مسنتر از افراد میانسال و جوانتر، شادتر هستند. وی توصیه میکند که به عنوان جوانان به سن مسنی فکر کنیم و شادی را در همان سنین تجربه کنیم.
این نتایج توسط بسیاری از مطالعات دیگر نیز تأیید شده است. امروزه، بزرگسالانی که بیش از ۶۵ سال سن دارند، دو برابر تعداد آنهایی که در سال ۱۹۸۵ بودند، در آمریکا به کار مشغول هستند. بسیاری از آنها درآمد مناسبی کسب میکنند. بیش از ۲۰ درصد از بزرگسالان بالای ۶۵ سال در آمریکا در حال کار هستند یا به دنبال کار میگردند.
افراد مسن دارای تجربه و دانش زیادی هستند. احتمالاً با سرعت کمتری کار میکنند، اما خدمات ارزشمندی به نیروی کار ارائه میدهند. برای افراد مسن، کار کردن احساس زندگی و معنا داری را به همراه دارد.
پارادوکس سن، پدیدهای است که در دهه ۱۹۸۰ مورد توجه قرار گرفت. در آن زمان، جامعه از پیری به عنوان مشکلی نگرانکننده نگریست و معتقد بود که افسردگی، اضطراب و کاهش عملکرد شناختی و حافظه، پیامدهای طبیعی روند پیری هستند.
اما پارادوکس سن، این است که در حالیکه سلامت جسمی با افزایش سن کاهش مییابد، اما شادی در این روند تغییر نمیکند. بسیاری از مطالعات نشان میدهند که افسردگی، اضطراب، استرس، نگرانی و خشم همگی با افزایش سن کاهش مییابند.
درک این نکته که ما به عنوان انسانها موجودات فانی هستیم، به ما در دیدن مثبتی از جهان کمک میکند.
سلامت روانی با افزایش سن بهبود مییابد. پیری بیماری نیست، اما آلزایمر بیماری است. اغلب فراموشی و پیری به عنوان مفهومهایی مترادف در نظر گرفته میشوند. اما فراموشی نتیجه طبیعی پیری نیست. بسیار ناراحتکننده به نظر میرسد هنگامی که میگوییم ۱۰ درصد از جمعیت مسن به فراموشی مبتلا هستند. اما بسیار متفاوت است وقتی میگوییم که ۹۰ درصد از جمعیت مسن از فراموشی رنج نمیبرند.
افراد مسن اطلاعات را با سرعت کمتری پردازش میکنند. این ممکن است آنها را خسته کند و باعث شود خودشان و عزیزانشان نگران شوند که شاید فراموشی بروز کردهاند. اما صرف زمان بیشتر برای پاسخ دادن منجر به کاهش تنش میشود؛ ما زمان بیشتری برای تفکر درباره مسئله و ارائه پاسخهای مدنظرمان داریم.
سن فقط یک عدد در کارت شناسایی است. ما سن جسمی، روانی و جنسی داریم. این سنها بین افراد و دورههای مختلف متفاوت است.
با افزایش سن، در بسیاری از زمینهها پیشرفت میکنیم:
– قبول خودمان و دیگران
– تمایل به برقراری روابط عمیقتر
– بالندگی و همدلی
– توانایی بخشش
– حقشناسی
– تابآوری
– تغییرات عاطفی و هیجانی
زمان را اندازهگیری نکنید، آن را تجربه کنید
با افزایش سن، افق زمانی ما کوتاهتر میشود و اهدافمان تغییر میکند. افراد مسن به عنوان نتیجه، منابع شناختی خود را بیشتر به سمت اطلاعات مثبت هدایت میکنند تا اطلاعات منفی.
از یک فرد مسن آموختم که ما یا زمان را اندازهگیری میکنیم یا آن را تجربه میکنیم. من همیشه سرم شلوغ بود و در آمریکا سرشلوغی محسوب میشود. من از جلسهای به جلسهای دیگر و از قرار ملاقاتی به ملاقات دیگر در حال دویدن بودم.
بعد، قدرت سرکوبگر جاهطلبی را تشخیص دادم. فکرم مشغول شد، “آیا میخواستم بخشهای بعدی زندگیم را مانند بخش اول آن سپری کنم؟” هر چه به مرگ نزدیکتر میشدم، اولویتهایم تغییر کرد.
زمان همچنان با خود بار فوریت را حمل میکند اما فوریت زمان در حال تغییر بوده است. من دیگر زمان را به عنوان مجموعهای بیپایان از جلساتی که از یک هدف به هدف دیگر میپرند، نمیبینم. اکنون فوریت من تجربه هر لحظه و هدر ندادن زمان باقیماندهام است.
ادراک آینده
جوانترها بیشتر روی اهدافی مرتبط با یادگیری، برنامهریزی شغلی و روابط اجتماعی جدید که در آینده میتواند ثمربخش باشد، تمرکز میکنند.