ساناز کاشمری در ساعت ۱۱:۳۰ روز بیستم آبان ماه سال ۱۳۶۲ در بیمارستان طوس تهران به دنیا آمد. تحصیلات او تا مقطع دیپلم تجربی است و اصالت آذری دارد. او و خواهرش (سحر) تنها فرزندان خانواده کاشمری هستند. پدرش شغل آزاد داشته و مادرش کارمند یه شرکت خصوصی بوده است.
ساناز کاشمری فعالیت خود را در موسیقی از ۱۰ سالگی با ساز ویلون شروع کرد. ساناز، عضو سابق گروه آریان، تبحر خاصی در زدن پرکاشن دارد، در ادامه گفتگوی این نوازنده را میخوانید:
بهترین سال های زندگی ما
من عضو کم سن و سال گروه بودم. وقتی وارد گروه شدم، ۱۷ ساله بودم. می توان گفت که من با این گروه بزرگ شدم. به همین خاطر تعلق خاطر خاصی به آن دارم. البته به همان اندازه بچه های دیگر هم به آریان این تعلق خاطر را دارند. وقتی وارد آریان شدم در دوره پیش دانشگاهی تحصیل می کردم و حتی به خاطر تعدد کنسرت های گروه نتوانستم به مدرسه بروم و بعداً امتحان دادم. از این زاویه آریان نقش مهمی برای من داشت.
همان ساناز قدیمی
نمی توانم بگویم که حضور در آریان مسیر زندگی من را عوض کرد. من قبل از اینکه وارد گروه شوم تئاتر کار می کردم و حتی وقتی قرار بود روی صحنه برویم همه استرس داشتند، اما من چون تجربه اجرا روی صحنه را داشتم راحت بودم. خیلی ها فکر می کنند من بعد از شهرت در آریان تغییر کرده ام اما واقعاً این طور نیست. من در زندگی همیشه همین بودم. آن معروفیت اصلاً باعث نشد راه من جدا شود یا مثلا دیدم نسبت به زندگی تغییر کند. من همانی هستم که بودم.
گروه سه نفره بانوان
راستش تا به حال به اینکه همراه سایر دخترهای گروه یک گروه سه نفره بانوان را تشکیل بدهیم فکر نکرده ام. هیچ وقت هم صحبتی در این مورد بین ما رد و بدل نشد. فکرم این بوده که یک گروه بانوان آن هم در سبکی که ما کار می کنیم در ایران خیلی جواب نمی دهد. اما قطعا موسیقی را ادامه می دهم.
دلسردی های خطرناک
آنچه به آریان در این ۱۵ سال گذشت بسیار متفاوت بود. سال های اول به رغم همه سختی ها اما با وجود آلبوم ها، کنسرت ها و تورهای خارجی خیلی خوب بود اما متاسفانه در سال های اخیر جدا از مشکلاتی که داشتیم کم کاری آریان آزاردهنده بود. اینکه کنار هم نباشیم و کاری نکنیم باعث شد آن انسجام از بین برود و آن دلگرمی اولی که بین ما بود به دلسردی بدل شد.
دلتنگی های ته تغاری گروه
راستش برای همه چیزهایی که با آریان داشتیم دلم تنگ می شود. کنسرت ها، ضبط آلبوم ها، خود بچه ها و… . در این سال ها که مدت کمی هم نبود به نوعی با هم زندگی کردیم و کنار هم بزرگ شدیم. خود بچه ها همیشه می گویند ما ساناز را بزرگ کردیم. درست است که کوچکترین عضو گروه بودم اما مرا لوس بار نیاوردند.
تداوم به خاطر عشق مشترک
آنچه باعث شد بچه ها تمام این سال ها کنار هم باشند جدای از کار، فضای صمیمانه و دوستی بین آنها بود. آن هم به خاطر عشق شان به موسیقی و خود آریان بود. شاید خیلی جاها در شعر، کار، آهنگ و… با هم مخالف بودند اما در نهایت با مشورت با همدیگر به یک نظر می رسیدند و ادامه می دادند.
روزهای بدون آریان
قطعاً روزهای بدون آریان خیلی سخت است. من حتی در این مدت گریه هم کرده ام. این برای همه ما سخت است. آن همه خاطره و طرفداران پروپاقرصی که داشتیم. هروقت قطعاً خاطره ای برای ما زنده شود شاید منجر به اشک ریختن هم بشود چون اصلا اتفاق راحت و ساده ای نیست.
شراره فرنژاد: خداحافظ پایان کار من نیست
دختران گروه آریان جدای از نسبت فامیلی شان، یک ویژگی مشترک دیگر هم دارند و آن توانایی خوبشان در کار موسیقی است. شراره فرنژاد یکی از نوازنده ها و همخوان های گروه بود که در این چند سال خودش را تنها وقف کار با آریان کرد و از رفتن به سمت فعالیت انفرادی خودداری کرد. اینکه بعد از آریان او را باز هم در دنیای موسیقی خواهیم دید یا نه امری غیرمحتمل نیست اما خودش هنوز برای این کار برنامه ای ندارد.
پایان ۱۵ سال همکاری
به جز چند سال آخر من از همکاری ام با گروه آریان راضی هستم. . . متاسفانه من هم نمی دانم چرا به یک باره این همکاری را تمام شده اعلام کردند. در واقع در گروه آریان هرکسی به نوعی خود را صاحب گروه می دانست و البته حق هم داشتند چون به هر حال هریک از اعضا، بخشی از آریان بودند؛ یکی کمرنگ و دیگری پررنگ بود ولی در این بین چیزی که برای من مسلم است این بود که علی پهلوان تنها کسی بود که دوست داشت این همکاری خاتمه پیدا کند و من یکی از کسانی بودم که اصلا این موضوع را دوست نداشتم و هنوزهم از این موضوع شوکه هستم.