درحالی که امروز ممکن است بسیاریمان قربانی جنون قلب در روز عشاق بشویم، اما در زمانی نه چندان دور در گذشته وجود داشت که قلب واقعی آدمها نگه داشته میشد؛ حال یا آن را میپوشیدند یا در گلدانهای مخصوصی جا میدادند و محفوظ نگه میداشتند.
تحقیقات درباره آیینهای نگهداری قلب در قرن 18 ما را به کتابی محبوب با عنوان «دفن قلب»، نوشته چارلز بردفورد (1933) هدایت میکند. این کتاب جذاب و سرگرمکننده، سفر قلب بسیاری از شخصیتهای نظامی، سیاسی و مذهبی ـ عمدتا غربی ـ را بیان میکند. یکی از این شخصیتها، دیپلماتی به نام سر ویلیام تمپل (1628-1699) است که در کنار همسرش در وستمینستر ابی دفن شد.
او وصیت کرد که قلبش را «در یک جعبه نقرهای در زیر یک ساعت آفتابی در باغ پارک مور در نزدیکی فرانهام، سوری، روبروی پنجره محبوبی که در کنارش مینشست و مشرف به باغی که دوست داشت بود، دفن کنند.»
تابوت نقره ای قلب
یکی از مدخلهای کتاب، ویلیام کینگ (1684-1763)، مدیر تالار سنت ماری در آکسفورد، را توصیف میکند که درخواست کرد قلبش در یک گلدان نقره گذاشته شود و در محراب تالار سنت ماری به خاک سپرده شود. بر طبق این کتاب، «صدایی مرموزی در نیمه شب در آنجا شنیده میشود …که گفته میشود صدای ضربان قلب اوست.»
در سال 2015، 5 قلب مومیاییشده در گلدانهای قلبی-شکل و حکاکیشده در زیر صومعه ژاکوب در رنه در فرانسه پیدا شد. باستانشناسان یکی از قلبها را به عنوان قلب توسن دو پرین شناسایی کردند که، در راستای ژستی عاشقانه، میخواست که قلبش در یک گلدان قلبیشکل جای بگیرد و به همراه همسرش، لوییز به خاک سپرده شود.
عمل حفظ کردن قلب ـ به عنوان نمادی باستانی از روح و عواطف ـ امری نادر نبود. اما برای مردمانی که در قرن هجدهم زندگی میکردند، نمادی از حفظ پیوند تا زمان مرگ یا حتی بعد از آن بود.
مراسم تدفین شلی؛ قلبهای واقعی
یکی از داستانهای بازگو شده درباره قلبهای واقعی مربوط به شاعری به نام پرسی بیش شلی (1792-1822) است. شلی به طرزی غمانگیز درست در آستانه 30سالگی غایقاش، به نام دون ژوآن، بر اثر طوفان در سواحل ایتالیا متلاشی و او نیز غرق شد. در حدود 10روز بعد جسد شلی به همراه دو نفر از همراهانش با آب به خلیج اسپزیا آورده شد. بر طبق قانون ایتالیا باید اجساد قربانیان غرقشده سوزانده میشد، بنابراین جسد شلی در ساحل دریا روی تلی از هیزم قرار داده شد و شخصیتهای برجسته ادبی مثل لرد بایرون و لی هانت نیز در این مراسم حضور پیدا کردند.
روایت رماننویس نویس، ادوارد جان ترلاونی، از خارج کردن قلب آهکی شلی از سینه، افسانه عشقهای جنونآمیز را تثبیت کرد. قلب نهایتا به همسر شلی، مری شلی که خودش رماننویس بود، داده شد و او قلب همسر متوفایش را تا آخر عمر در کشوی میز تحریرش نگه داشت.
یک سال بعد از مرگ او قلب در میز تحریرش، پیچیده در کیسهای ابریشمی و احاطه شده در کاغذهای پرسی پیدا شد. سپس پسر شلی، سر پرسی فلورانس، سپرد قلب پدرش را در یک محفظه نقرهای به نمایش عمومی بگذارند. بعد از مرگ او در سال 1889، قلب در آرامگاه خانوادگی آنها در کلیسای سنت پیتر در برمونموث به خاک سپرده شد.
قلبهای گرسنه
درحالیکه داستان قلب شلی، داستانی شاعرانه از یک عشق جنونآمیز بود، داستان قلب ناپلئون تقریبا پایانی غیرعاشقانه داشت. در ماه مه 1821، جسد ناپلئون بناپارت طی دو روز کالبدشکافی شد. ناپلئون درخواست کرده بود که احشاء داخلیاش حفظ و به پسرش داده شود و قلبش نیز به همسرس امپراتوریس ماری-لویی تقدیم شود.
بر طبق افسانهها، بعد از اولین روز مومیایی، پیشخدمت ناپلئون جراح را بیدار میکند و به او خبر میدهد که موشهای معروف سنت هلنا قلب ناپلئون را که به همراه جسدش در زیر یک ملحفه قرار داده شده بود، خوردهاند. جراح که دستپاچه میشود، درخواست میدهد قلب یک گوسفند را به جای قلب ناپلئون جا بزند و هیچکس متوجه این موضوع نمیشود.
ماری لویی همسر ناپلئون
وقتی در ژانویه سال 1928 شایعهها درباره قلب رماننویس انگلیسی، توماس هاردی، دهان به دهان میچرخد، بسیاری در ناباوری فرو میروند. بنا بود که خاکستر هاردی در قطعه شعرا در وستمینستر ابی به خاک سپرده شود. اما بیوه او درخواست میدهد که ابتدا بدن او کالبدشکافی شود تا قبلش خارج شود و در یک گلدان برنجی که طبق آداب و رسومی ساخته شده قرار گیرد و در کلیسای سنت مایکل در استینسفورد به خاک سپرده شود.
در کمال ناباوری، جراحی که عمل کالبدشکافی را انجام داد، قلب مورد نظر را به طور موقتی در داخل ظرف بیسکوییتهای خانم هاردی قرار داد تا چارلز حنا، که مدیر تشریفات تدفین بود، روز بعد با محفظه مناسب از راه برسد. وقتی حنا از راه رسید با یک قوطی سروتهشده روی زمین مواجه شد که نیمی از قلب داخل آن خورده شده بود. او که گربه ایرانی و محبوب هاردی را مقصر میدانست، آن را خفه کرد و سپس بقایای گربه و هرچه از قلب مانده بود را با هم داخل جعبه گذاشت و آن را در سن مایکل دفن کرد.
فلورانس هاردی، همسر توماس هاردی
درحالیکه نگهداری و دفن قلب هنوز هم ـ اساسا از سمت افراد مذهبی که میخواهند قلبشان طبق این آیین باستانی در سرزمینی مقدس به خاک سپرده شود ـ رخ میدهد؛ از نظر بسیاری این حرکت بسیار سانتیمانتال و شیوهای از مد افتاده است.
شاید یکی از دلایلی که در روز عشاق همه چیز شکل قلب ساخته میشود، همین مراسم باستانی است. این اشکال، ژستی نمادین از یک سنت قدیمی فراموش شده است که در خاطره جمعی بخشی از جمعیت این کره خاکی نقش بسته ست.
البته ماجرای قلب ناپلئون و هاردی نیز به ما یادآوری میکند که نباید سنتهای عاشقانه را آنچنان هم جدی بگیریم! شاید قلب گوسفند بود!